Dars

Dars me

Dars

Dars me

مجموعه سئوالات تاریخ و مدنی کلاس پنجم ابتدایی (درس به درس )

۱-۱- چرا به پیامبر، محمّد امین می گفتند؟
۱-۲- آرزوی پیامبر قبل از بعثت چه بود؟
۱-۳- دو دلیل اهمّیّت مکّه قبل از ظهور اسلام چه بود؟
۱-۴- دین اسلام از سرزمین ............... طلوع کرد.
۱-۵- هنگام ظهور اسلام، بیش تر مردم عربستان .................. و بقیّه، .................. بودند.
۱-۶- عرب ها به صورت .................. زندگی می کردند.
۱-۷- مهم ترین شهر عربستان ......... بود.
۱-۸- حضرت محمّد(ص) در شهر ......... به دنیا آمد.
۱-۹- نام پدر حضرت محمّد(ص)، ............ و نام مادرش، ............ بود.
۱-۱۰- پدربزرگ حضرت محمّد(ص)، .................. از افراد معروف قبیله ی ............. بود.
۱-۱۱- پدر حضرت محمّد(ص) چه زمانی درگذشت؟
۱-۱۲- حضرت محمّد(ص) در چند سالگی مادرش را از دست داد؟
۱-۱۳- نگهداری حضرت محمّد(ص) را بعد از مادرش چه کسی برعهده گرفت؟
۱-۱۴- حضرت محمّد(ص) در چند سالگی پدربزرگش را از دست داد؟
۱-۱۵- پس از پدربزرگش، چه کسی سرپرستی حضرت محمّد(ص) را به عهده گرفت؟
۱-۱۶- حضرت محمّد(ص) در چند سالگی با خدیجه ازدواج کرد؟
۱-۱۷- حضرت خدیجه(ع) چگونه زنی بود؟
۱-۱۸- حضرت محمّد(ص) چه مدّت در سال برای عبادت خدا به غار حرا می رفت؟
۱-۱۹- حضرت محمّد(ص) برای عبادت خدا به کجا می رفت؟
۱-۲۰- چرا حضرت محمّد(ص) یک ماه در سال به غار حرا می رفت؟
۱-۲۱- بعثت یعنی چه؟
۱-۲۲- حضرت محمّد(ص) در چند سالگی به پیامبری برگزیده شد (به بعثت رسید)؟
۱-۲۳- نخستین کسانی را که به دین اسلام ایمان آوردند، نام ببرید.
۱-۲۴- نخستین زنی که به دین اسلام ایمان آورد، که بود؟
۱-۲۶- نخستین مردی که به دین اسلام ایمان آورد، که بود؟

۲-۱- پیامبر در آغاز بعثت، چگونه مردم را به اسلام دعوت می کرد؟
۲-۲- چرا کافران به مبارزه با پیامبر برخاستند؟
۲-۳- وقتی کافران نتوانستند مسلمانان را از حبشه بازگردانند، به چه کاری دست زدند؟
۲-۴- خداوند بعد از چند سال به حضرت محمّد(ص) مأموریت داد تا مردم را آشکارا به اسلام دعوت کند؟
۲-۵- کافران و ثروتمندان مکّه، ابتدا چگونه خواستند که حضرت محمّد(ص) را از راه خدا بازدارند؟
۲-۶- چرا عدّه ای از مسلمانان به حبشه هجرت کردند؟
۲-۷- سرپرستی مسلمانانی را که به حبشه هجرت کردند، چه کسی بر عهده داشت؟
۲-۸- قطع رابطه ی کافران با مسلمانان چند سال طول کشید؟
۲-۹- قطع رابطه ی کافران با مسلمانان، چگونه از بین رفت؟

۳-۱- چرا کافران تصمیم به قتل پیامبر گرفتند؟
۳-۲- چگونه مکّه به دست مسلمانان فتح شد؟
۳-۳- مهم ترین کار پیامبر در مدینه چه بود؟
۳-۴- دو جنگ مهم پیامبر را نام ببرید.
۳-۵- سه خصوصیّت اخلاقی حضرت محمّد(ص) را بیان کنید.
۳-۶- مبدأ تاریخ مسلمانان چیست؟
۳-۷- در شبی که کافران تصمیم گرفته بودند پیامبر را به قتل برسانند، چه کسی به جای وی در بسترش خوابید؟
۳-۸- سردسته ی مخالفان پیامبر در مکّه، که بود؟
۳-۹- حضرت محمّد(ص) در سال هفتم هجری به پادشاهان کدام کشورها نامه فرستاد و آن ها را به دین اسلام دعوت کرد؟
۳-۱۰- وقتی حضرت محمّد(ص) برای دعوت به اسلام به ایران نامه فرستاد، چه کسی پادشاه ایران بود؟
۳-۱۱- چرا پادشاه ایران، خسرو پرویز، نامه ی حضرت محمّد(ص) را پاره کرد؟
۳-۱۲- وقتی حضرت محمّد(ص) شنید که خسرو پرویز نامه اش را پاره کرده است، چه فرمود؟
۳-۱۳- پیامبر اسلام در سنّ ...... سالگی و در ............ رحلت فرمود.
۳-۱۴- زندگی حضرت محمّد(ص) چگونه بود؟
۳-۱۴- بهترین سرمشق و الگو برای زندگی ما مسلمانان چیست؟

۴-۱- پس از رحلت پیامبر، مسلمانان بر سر چه موضوعی اختلاف پیدا کردند؟
۴-۲- بیعت یعنی چه؟
۴-۳- چرا پس از انتخاب ابوبکر به خلافت، حضرت علی(ع) و یارانش سکوت کردند؟
۴-۴- در زمان کدام خلیفه، مسلمانان به ایران حمله کردند و حکومت ساسانیان را شکست دادند؟
۴-۵- پس از رحلت پیامبر، چه کسی به خلافت انتخاب شد؟
۴-۶- بعد از ابوبکر، چه کسی خلیفه شد؟
۴-۷- خلافت عمر چند سال طول کشید؟
۴-۸- بعد از عمر، چه کسی به خلافت رسید؟
۴-۹- بعد از عثمان، چه کسی به خلافت رسید؟

۵-۱- علّت جنگ حضرت علی(ع) با معاویه کسی بود؟
۵-۲- خوارج چه کسانی بودند؟
۵-۳- کتاب نهج البلاغه، حاوی سخنان ارزشمند کدام شخصیّت است؟
۵-۴- حضرت علی(ع)، در چه تاریخی به شهادت رسید؟
۵-۵- حضرت علی(ع)، کدام شهر را مرکز خلافت خود قرار داد؟
۵-۶- کدام قسمت از سرزمین های اسلامی در زمان خلافت حضرت علی(ع)، از دستورات وی پیروی نکرد؟
۵-۷- در زمان خلافت حضرت علی(ع)، حاکم شام چه کسی بود؟
۵-۸- مشاور حیله گر معاویه چه کسی بود؟
۵-۹- معاویه برای فرار از شکست در جنگ با حضرت علی(ع)، چه کرد؟
۵-۱۰- نتیجه ی داوری بین سپاه حضرت علی(ع) و سپاه معاویه چه شد؟ چرا؟
۵-۱۱- جنگ نهروان بین چه کسانی درگرفت؟
۵-۱۲- حضرت علی(ع)، در کدام جنگ خوارج را شکست داد؟
۵-۱۳- چه کسی حضرت علی(ع) را به شهادت رساند؟
۵-۱۴- حضرت علی(ع) در کجا و به دست چه کسی ضربت خورد؟

۶-۱- شرایط صلح امام حسن(ع) و معاویه چه بود؟
۶-۲- چرا امام حسن(ع) مجبور شد صلح با معاویه را بپذیرد؟
۶-۳- واقعه ی کربلا چه تأثیرات و نتایجی داشت؟
۶-۴- پس از شهادت حضرت علی(ع)، پیروان آن حضرت با چه کسی بیعت کردند؟
۶-۵- پس از شهادت امام حسن(ع)، معاویه چه کرد؟
۶-۶- مؤسس(بنیان گذار) سلسله ی بنی امیّه که بود؟
۶-۷- معاویه کدام سلسله را تأسیس کرد؟
۶-۸- پس از شهادت امام حسن(ع)، چه کسی به امامت رسید؟
۶-۹- امام حسین چند سال امامت کرد؟
۶-۱۰- در زمان امامت امام حسین(ع)، چه کسانی حکومت می کردند؟
۶-۱۱- یزید چگونه مردی بود؟
۶-۱۲- امام حسین(ع)، از کجا به کجا هجرت کرد؟
۶-۱۳- امام حسین(ع)، درباره ی هجرت خود، چه می فرماید؟
۶-۱۴- امام حسین(ع)، در چه تاریخی به شهادت رسید؟
۶-۱۵- جنگ بین امام حسین(ع) و یارانش با لشکر یزید، در چه تاریخی رخ داد؟

۷-۱- چرا قیام های زیادی بر علیه بنی امیّه شکل گرفت؟
۷-۲- ابومسلم که بود و چه کرد؟
۷-۳- ایرانیان در حکومت بنی عبّاس چه نقشی داشتند؟
۷-۴- آیا با روی کار آمدن حکومت بنی عبّاس، وضع مسلمانان تغییر کرد؟ چرا؟
۷-۵- حاکمان بنی امیّه از بیت المال چه استفاده هایی می کردند؟
۷-۶- چرا بنی عبّاس وزیران خود را از میان ایرانیان انتخاب می کردند؟

۸-۱- چرا قیام های زیادی بر ضد بنی عبّاس صورت گرفت؟
۸-۲- در زمان حکومت ............، قبایل ترک به ایران آمدند.
۸-۳- سه سلسله ی ترک که بر ایران حکومت کردند، عبارت اند از: ............ و ............ و ............ .
۸-۴- در زمان حکومت سلسله های ترک، ایرانیان چه نقشی در اداره ی کشور داشتند؟
۸-۵- سامانیان کدام شهر را به پایتختی خود انتخاب کردند؟

۹-۱- چرا مغول ها به ایران حمله کردند؟
۹-۲- مغول ها در زمان حکومت چه کسی به ایران حمله کردند؟
۹-۳- رفتار جانشینان تیمور در زمان حکومت بر ایران، چه فرقی با رفتار تیمور داشت؟
۹-۴- فرمانده ی مغول ها چه کسی بود؟
۹-۵- مغول ها به فرماندهی چنگیزخان، ابتدا به کدام کشور حمله کردند؟
۹-۶- سلطان محمّد خوارزمشاه در برابر حمله ی(هجوم) سپاهیان مغول چه کرد؟

۱۰-۱- چرا شاه اسماعیل صفوی از حکومت عثمانی شکست خورد؟
۱۰-۲- وقتی شاه عبّاس به سلطنت رسید، ایران گرفتار چه مشکلاتی بود؟
۱۰-۳- حکومت صفویه چگونه از بین رفت؟
۱۰-۴- مؤسس سلسله ی صفویه چه کسی بود؟
۱۰-۵- چه کسی مذهب شیعه را مذهب رسمی کشور اعلام کرد؟
۱۰-۶- در زمان حکومت صفویه(شاه اسماعیل صفوی)، در قسمت غرب ایران حکومت بزرگ ............ و در شرق ایران ............ حکومت می کردند.
۱۰-۷- شاه اسماعیل صفوی در چه جنگی از حکومت عثمانی شکست خورد؟ چرا؟
۱۰-۸- نتیجه ی جنگ چالدران چه بود؟
۱۰-۹- شاه عبّاس، پایتخت صفویه را به کدام شهر منتقل کرد؟
۱۰-۱۰- آخرین پادشاه صفوی که بود؟

۱۱-۱- پس از افشاریه، حکومت ............ روی کار آمد.
۱۱-۲- دو اقدام مهم نادرشاه افشار چه بود؟
۱۱-۳- کریم خان زند چگونه فرمانروایی بود؟
۱۱-۴- افغان ها چند سال بر ایران حکومت کردند؟
۱۱-۵- چه کسی افغان ها را از حکومت ایران برکنار کرد؟
۱۱-۶- چه کسی سلسله ی افشاریه را در ایران تشکیل داد؟
۱۱-۷- پایتخت هندوستان کدام شهر می باشد؟
۱۱-۸- نادرشاه افشار کدام شهر را پایتخت خود قرار داد؟
۱۱-۹- وکیل الرّعایا لقب که بود؟
۱۱-۱۰- کریم خان زند کدام شهر را پایتخت خود قرار داد؟ و چه کارهایی در آن جا انجام داد؟

۱۲-۱- مؤسس حکومت قاجاریه، ............ نام داشت.
۱۲-۲- علّت های شکست ایران از روسیّه را بنویسید.
۱۲-۳- دو اقدام مهم امیرکبیر چه بود؟
۱۲-۴- آقا محمّدخان قاجار کدام شهر را پایتخت خود قرار داد؟
۱۲-۵- پس از آقا محمّدخان قاجار، چه کسی به سلطنت رسید؟
۱۲-۶- ناصرالدّین شاه، ............... را به صدراعظمی(نخست وزیری) برگزید.
۱۲-۷- امیرکبیر چند سال صدراعظم ایران بود؟
۱۲-۸- امیرکبیر مدرسه ی ............ را تأسیس کرد.

۱۳-۱- مظفّرالدّین شاه وام های خارجی را چگونه خرج می کرد؟
۱۳-۲- چرا ناصرالدّین شاه کشته شد؟
۱۳-۳- پس از این که محمّدعلی شاه مجلس را به توپ بست، مردم چه واکنشی نشان دادند؟
۱۳-۴- پس از ناصرالدّین شاه، چه کسی بر تخت شاهی نشست؟
۱۳-۵- در زمان کدام شاه قاجار، انقلاب مشروطیّت روی داد؟
۱۳-۶- در زمان کدام شاه قاجار، حکومت استبدادی به حکومت مشروطه تبدیل شد؟
۱۳-۷- پس از مرگ مظفّرالدّین شاه، چه کسی به جای او نشست؟
۱۳-۸- چرا محمّدعلی شاه مجلس را به توپ بست؟
۱۳-۹- پس از برکناری محمّدعلی شاه، چه کسی به سلطنت رسید؟
۱۳-۱۰- در جنگ جهانی اوّل، کشور ما ......... خود را در جنگ اعلام کردند.

۱۴-۱- رضاخان با حمایت کدام کشور به قدرت رسید؟
۱۴-۲- محمّد رضا پهلوی چگونه به پادشاهی رسید؟
۱۴-۳- ملّی شدن نفت ایران به رهبری چه کسانی صورت گرفت؟
۱۴-۴- سیّدحسن مدرّس که بود و چه کرد؟
۱۴-۵- سلسله ی قاجاریه توسّط ............... و با حمایت انگلستان از بین رفت.
۱۴-۶- از کارهایی که رضاخان در دوران حکومت خود، در مخالفت با اسلام انجام داد، یکی را بیان کنید.
۱۴-۷- مأموران ...............، عدّه ای از مخالفانش را در مسجد گوهرشاد مشهد به گلوله بستند.
۱۴-۸- یکی از مخالفان مهم رضا شاه، روحانی آگاه ..................... بود.
۱۴-۹- در اواخر حکومت ..........، جنگ جهانی دوّم آغاز شد.
۱۴-۱۰- در جنگ جهانی دوّم، نیروهای کدام کشورها وارد ایران شدند و کشور ما را اشغال کردند؟
۱۴-۱۱- در جنگ جهانی دوّم، نیروهای اشغالگر ایران در سال ۱۳۲۰ هجری ............ را از حکومت برکنار کردند و پسرش ............... را به جای او نشاندند.
۱۴-۱۲- حکومت پهلوی توسّط چه کسی تأسیس شد؟
۱۴-۱۳- به دنبال ملّی شدن نفت ایران، محمّد رضاشاه پهلوی مجبور شد .................. را به نخست وزیری انتخاب کند.

۱۵-۱- در پانزده خرداد سال ۱۳۴۲، در ایران چه اتفاقی افتاد؟
۱۵-۲- رفتن امام از عراق به پاریس، در پیشرفت انقلاب اسلامی ایران چه تأثیری داشت؟
۱۵-۳- انقلاب اسلامی ایران در چه تاریخی به پیروزی رسید؟
۱۵-۴- قیام پانزده خرداد سال ۱۳۴۲، به رهبری چه کسی روی داد؟
۱۵-۵- با قیام مردم در پانزده خرداد، شاه امام را به ......... و سپس به ......... تبعید کرد.
۱۵-۶- امام خمینی(ره) پس از ترک عراق به ......... رفت.
۱۵-۷- امام خمینی(ره)، در چه تاریخی به میهن بازگشت؟

  1-۱- معنای استقلال را با ذکر یک مثال توضیح دهید.
۱-۲- در جمهوری اسلامی، مردم چگونه در اداره ی کشور شرکت می کنند؟
۱-۳- حکومت ایران در ...... فروردین سال ......... به جمهوری اسلامی تبدیل شد.
۱-۴- بیش از ...... درصد مردم ایران به جمهوری اسلامی رأی دادند.
۱-۵- جمهوری اسلامی چه نوع حکومتی است؟
۱-۶- قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، بیگانگان چگونه در امور کشور دخالت می کردند؟
۱-۷- انقلاب اسلامی به رهبری چه کسی به پیروزی رسید؟
۱-۸- چرا مردم مسلمان ایران آزادی می خواستند؟
۱-۹- هر جامعه ای باید ...... داشته باشد.
۱-۱۰- قانون جامعه ی ما قانون ...... است.
۱-۱۱- جمهوری اسلامی بر پایه ی .................. است.
۱-۱۲- دستورات و قوانین خداوند به وسیله ی ............ به انسان می رسد.
۱-۱۳- پس از پیامبر، رهبری جامعه ی اسلامی بر عهده ی ..................... است.

۲-۱- مهم ترین قانون هر کشور، قانون ............ نام دارد.
۲-۲- .............................. قوانین را تصویب می کند.
۲-۳- بالاترین مقام کشور، مقام ............ است.
۲-۴- ............... به اختلافات و شکایت های مردم رسیدگی می کند.
۲-۵- در قانون اساسی هر کشور، ....................................... مشخّص شده است.
۲-۶- وظیفه ی دولت چیست؟

۳-۱- چرا جامعه به رهبر نیاز دارد؟
۳-۲- حضرت آیت الله خامنه ای در چه سالی به عنوان رهبر انقلاب اسلامی انتخاب شد؟
۳-۳- سه صفت رهبر جامعه ی اسلامی را بیان کنید (نام ببرید).
۳-۴- انقلاب اسلامی ایران بر چه پایه هایی استوار است (به پیروزی رسید)؟
۳-۵- چرا می گوییم حکومت اسلامی ما از نوع ولایت فقیه است؟
۳-۶- اوّلین رهبر انقلاب اسلامی ایران چه کسی بود؟

۴-۱- در جمهوری اسلامی ایران، مهم ترین وظیفه ی حکومت چیست؟
۴-۲- اگر آموزش و پرورش گسترش پیدا کند، چه نتیجه ای به دست می آید؟
۴-۳- حکومت جمهوری اسلامی برای بهتر شدن زندگی مردم چه وظیفه ای دارد؟

۵-۱- در جامعه ی اسلامی، هر کس مسئول کارهای خود است؛ این جمله یعنی چه؟ یک نمونه بیان کنید.
۵-۲- تفاوت اسراف و صرفه جویی را با ذکر یک مثال توضیح دهید.
۵-۳- آیا در جامعه ی اسلامی، هر کس فقط مسئول کارهای خودش است؟ توضیح دهید.

۶-۱- چهار عامل مشترک در میان همه ی مسلمانان را نام ببرید.
۶-۲- قرآن به مسلمانان درباره ی وحدت چه دستوری داده است؟
۶-۳- اگر در جامعه ی اسلامی به جای وحدت، تفرقه وجود داشته باشد، چه اتّفاقی می افتد؟
۶-۴- از ویژگی ها و نشانه های مهم جامعه ی اسلامی، دو مورد را نام ببرید.

۷-۱- مسلمانان برای آن که از فکر یک دیگر کمک بگیرند، چه می کنند؟
۷-۲- مشورت با دیگران چه فایده هایی دارد؟
۷-۳- درباره ی چه مسائلی نمی توان از طریق شورا تصمیم گرفت؟

۸-۱- معنای تعاون چیست؟
۸-۲- در جامعه ی اسلامی رابطه ی افراد با یک دیگر، مانند چه رابطه ای است؟
۸-۳- جمعیّت هلال احمر در چه زمینه هایی به مردم کمک می کند؟
۸-۴- کمیته ی امداد امام خمینی در چه زمینه هایی به مردم کمک می کند؟
۸-۵- دو نمونه از تعاون در جامعه را نام ببرید.
۸-۶- معنای انفاق چیست؟
۸-۷- قرآن به مسلمانان درباره ی تعاون چه دستوری داده است؟
۸-۸- دو نمونه وقف را نام ببرید.

۹-۱- ایثار یعنی چه؟
۹-۲- چرا شهادت بالاترین درجه ی ایثار و فداکاری است؟
۹-۳- اگر مردم در مواقع ضروری ایثار و فداکاری نکنند، کشور با چه خطری روبه رو می شود؟
۹-۴- بالاترین درجه ی ایثار چیست؟
۹-۵- ایثار جان یا ............، بالاترین درجه ی ایثار است.
۹-۶- بسیج، نخستین بار در سال ......... به فرمان ............... تشکیل

 

سوالات علوم پنجم ابتدایی فصل 1 تا 9

1- فرضیه سازی یعنی چه؟ 

2- نظریه چیست؟

3- مواد از.................ساخته شده اند.

4- چرا مواد مختلف خاصیت ها ی متفاوتی دارند؟

5- با کمک یک آزمایش جنبش مولکولی را نشان دهید؟

6- مولکولها در حالت جامد چه وضعی دارند؟

7- در بین مولکولهای ............ تقریبا نیروی ربایش وجود ندارد.

8- اتم چیست؟

9- عنصر چیست؟ مثال بزنید.

10- ترکیب چیست؟ مثال بزنید.

11- هر یک از شکلهای مقابل چه حالتی از ماده را نشان می دهند؟

12- تغییر فیزیکی چیست؟ مثال بزنید.

13- تغییر شیمیایی چیست؟ مثال بزنید.

14- آیا تبخیر آب یک تغییر شیمیایی است؟ چرا؟

15- هر اهرم ا ز چه قسمتهایی تشکیل شده است؟

16- ماشین پیچیده چیست؟

17- موتور الکتریکی چیست؟

18- چشمه ی نور چیست؟

19- چشمه های نور چند دسته اند؟ مثال بزنید.

20- منشور چیست؟

21- کانون عدسی را تعریف کنید؟

22- فسیل یا سنگواره چیست؟     

23- زندگی ابتدا در .............. شروع شد.

24- بعد از نابودی داینوسورها ................. و .................. فراوان شدند.

25- بیشتر غذای ما از ................... بدست می آید.

26- خاک چگونه درست می شود؟

27- سنگ ها چگونه خرد شده و به خاک تبدیل می شوند؟

28-گیاخاک چگونه درست می شود؟

29- فرسایش خاک یعنی چه؟ این فرسایش بر اثر چه عواملی بوجود می آید؟

30- لایه های زمین را نام ببرید؟

31- پوسته ی زمین چگونه است؟

32- کدام لایه ی زمین برای ما مهم تر است؟ چرا؟

33- گوشته چگونه است؟

34- هسته ی زمین از چند قسمت تشکیل شده است؟ نام ببرید.

35- جنس هسته ی زمین را بنویسید؟

36- آتشفشان چگونه پدید می آید؟

37- خاکستر آتشفشان چیست؟

38- میزا ن خرابی های حاصل از زلزله به چه عواملی بستگی دارد؟

39- اگر هنگام وقوع زمین لرزه داخل ساختمان باشیم:

ا لف- از چه جاهایی باید دوری کنیم؟

ب- در چه جاهایی باید پناه بگیریم؟

40- جانداران ساده (آغازیان) کدامند؟

41- جانداران ساده را چگونه طبقه بندی می کنند؟

42- ...................... مانندگیاهان- سبزینه یا کلروفیل دارند .

43- فواید جلبکها را بنویسید؟

44- ..................... فراوانترین جانداران روی زمین هستند.

45- فواید باکتریها را بنویسید؟

46- سه گروه اصلی باکتریها را بنویسید؟

47- باکتریها چگونه تولید مثل می کنند؟

48- ............... و .................. از انواع قارچها هستند.

49- کپک چیست؟

50- فواید قارچها را بنویسید؟

51- ضررهای قارچ ها را بنویسید؟

52- میکروب چیست؟

53- ویروس آنفلوانزا به ............ و ویروس فلج اطفال به ................آسیب می رسانند.

54- عامل هر یک از بیماریهای زیر را بنویسید.

حصبه (          ) –  سل (         ) - آبله (              ) - کچلی (            )- سرخک (            )

55- راه های انتقا ل بیماری را بنویسید؟

56- پوست چگونه از بدن محافظت می کند؟

57- مخاط چیست؟

58- گلبولهای سفید چه کاری انجام می دهند؟

59- پادتن چیست؟

60- ضد عفونی کننده ها کدامند؟

61- آنتی بیوتیکها کدامند؟

62- کا ر ........................ باعث شدکه اولین آنتی بیوتیک بنام ..........................کشف شود.

63- واکسن چیست؟

64- برای همه ی بیماریها واکسن وجود دارد.         صحیح                 غلط

65- قسمت های اصلی دستگاه عصبی را ................ در داخل ................. و ................. در داخل .................تشکیل می دهند.

66- هیچ کاری در بدن ما بدون دستور ............ یا ................ انجام نمی گیرد.

67- عصب چیست؟

68- بیشتر اطلاعاتی که ما از دنیای اطراف خود بدست می آوریم از راه .................. است.

69- چه موقع چشم ما خوب می بیند؟

70- نزدیک بینی و دوربینی چیست؟

71- راه های مراقبت از چشم را بنویسید؟

72- چگونه صدایی را می شنویم؟

73- به کدام افراد گفته می شود که گوش آنها سنگین است؟ علت چیست؟

74- راه های مراقبت از گوش را بنویسید؟

75- کدام دو اندام بدن همکاری نزدیکتری با یکدیگر دارند؟

76- چه موقع مزه ی چیزی را احساس می کنیم؟

سوره انبیا

تفسیر نمونه : سوره انبیاء آیات 112 – 81

تفسیر نمونه ج : 13ص :472


وَ لِسلَیْمَنَ الرِّیحَ عَاصِفَةً تجْرِى بِأَمْرِهِ إِلى الأَرْضِ الَّتى بَرَکْنَا فِیهَاوَ کنَّا بِکلّ‏ِ شىْ‏ءٍ عَلِمِینَ‏(81) وَ مِنَ الشیَطِینِ مَن یَغُوصونَ لَهُ وَ یَعْمَلُونَ عَمَلاً دُونَ ذَلِکوَ کُنَّا لَهُمْ حَفِظِینَ‏(82)


ترجمه:


81 -و تندباد را مسخر سلیمان ساختیم که به فرمان او به سوى سرزمینى که آنرا پربرکت کرده بودیم حرکت مى‏کرد ، و ما از همه چیز آگاه بوده‏ایم.


82 -و گروهى از شیاطین را ( نیز ) مسخر او قرار دادیم که برایش ( در دریاها ) غواصى مى‏کردند و کارهائى غیر از این براى او انجام مى‏دادند و ما آنها را ( از تمرد و سرکشى ) حفظ مى‏کردیم .


تفسیر : بادها در فرمان سلیمان


در این آیات به بخشى از مواهبى که خدا به یکى دیگر از پیامبران یعنى سلیمان (علیه‏السلام‏) داده اشاره مى‏کند نخست مى‏گوید : ما بادهاى شدید و طوفانزا را مسخر سلیمان ساختیم که تحت فرمان او به سوى سرزمینى که ما آن را مبارک کرده بودیم حرکت مى‏کرد ( و لسلیمان الریح عاصفة تجرى بامره الى الارض التى بارکنا فیها).


و این کار عجیب نیست ، چرا که ما به همه چیز آگاه بوده و هستیم ( و کنا بکل شى‏ء عالمین).


هم از اسرار عالم هستى و قوانین و نظامات حاکم بر آن آگاهیم ، مى‏دانیم


تفسیر نمونه ج : 13ص :473


چگونه آنها را مى‏توان تحت فرمان آورد ، و هم از نتیجه و سرانجام این کار ، و به هر حال همه چیز در برابر علم و قدرت ما خاضع و تسلیم است.


جمله و لسلیمان ... عطف بر جمله و سخرنا مع داود الجبال مى‏باشد یعنى قدرت ما چنان است که گاهى کوهها را مسخر یکى از بندگان خود مى‏سازیم تا همراه او تسبیح گویند ، و گاه بادها را تحت فرمان یکى از بندگان خویش قرار مى‏دهیم تا او را به هر جا ببرند.


واژه عاصفة به معنى تندباد یا طوفان است ، در حالى که از بعضى دیگر از آیات قرآن استفاده مى‏شود که بادهاى ملایم نیز به فرمان سلیمان بود ، چنانکه در سوره ص آیه 36 مى‏خوانیم فسخرنا له الریح تجرى بامره رخاء حیث اصاب : ما باد را به فرمان او قرار دادیم که نرم و آهسته و هر جا که مى‏خواست حرکت مى‏کرد .


البته تصریح به عاصفه ( تندباد ) در اینجا ممکن است به عنوان بیان فرد مهمتر باشد ، یعنى نه تنها بادهاى ملایم بلکه طوفانهاى سخت نیز در فرمان او بودند ، چرا که دومى عجیبتر و اعجاب‏انگیزتر است.


و نیز این بادها تنها در مسیر سرزمین مبارک ( شام ) که قرارگاه سلیمان بود در تسخیر او نبودند بلکه طبق آیه 36 سوره ص به هر جا که مى‏خواست حرکت مى‏کردند ، بنا بر این تصریح به نام سرزمین مبارک بیشتر به خاطر آنست که مرکز حکومت سلیمان را تشکیل مى‏داد .


اما اینکه باد چگونه در اختیار او قرار داشت ؟ با چه سرعتى حرکت مى‏کرد ؟ سلیمان و یارانش بر چه وسیله‏اى مى‏نشستند و حرکت مى‏کردند ؟ به هنگام حرکت چه عاملى آنها را از سقوط و یا فشار هوا و مشکلات دیگر حفظ مى‏کرد ؟


تفسیر نمونه ج : 13ص :474


و خلاصه این چه نیروى مرموزى بود که به او امکان یک چنین حرکت سریعى را در آن عصر و زمان مى‏داد ؟ .


اینها مسائلى است که جزئیات آن بر ما روشن نیست ، همین اندازه مى‏دانیم که این یک موهبت الهى و خارق عادت بود که در اختیار این پیامبر بزرگ گذارده شده بود ، و ما از جزئیات آن آگاه نیستیم ، و چه بسیار است مسائلى که ما از وجود اجمالیش باخبریم ، ولى از شرح و تفصیلش بى‏خبر ، معلومات ما در برابر مجهولاتمان همچون قطره‏اى در برابر اقیانوسى بزرگ است ، و یا همچون ذره غبارى در برابر یک کوه عظیم.


خلاصه از نظر بینش یک انسان خداپرست و موحد هیچ چیز در برابر قدرت خداوند مشکل و غیر ممکن نیست ، او بر همه چیز قادر و به همه چیز عالم است .


البته پیرامون این بخش از زندگى سلیمان مانند بخشهاى دیگر زندگى شگفت‏انگیز او افسانه‏هاى دروغین ، یا مشکوک بسیار نوشته‏اند که هرگز مورد قبول ما نیست ، ما تنها به همان مقدار که قرآن در اینجا بیان کرده اکتفا مى‏کنیم.


ذکر این نکته نیز لازم است که بعضى از نویسندگان اخیر معتقدند که قرآن چیزى صریحا در باره حرکت سلیمان و بساط او بوسیله باد ندارد ، بلکه تنها سخن از تسخیر باد براى سلیمان به میان آورده ، و ممکن است اشاره به استفاده سلیمان از نیروى باد در مسائل مربوط به زراعت ، و تلقیح گیاهان ، و تصفیه خرمنها و حرکت کشتیها بوده باشد ، به خصوص که سرزمین سلیمان ( شامات ) از یکسو سرزمین زراعى بود ، و از سوى دیگر قسمت مهمى از آن در ساحل دریاى مدیترانه قرار داشت و مورد بهره‏بردارى براى کشتیرانى .



تفسیر نمونه ج : 13ص :475


ولى این تفسیر با آیات سوره سبا و ص و بعضى از روایات که در این زمینه وارد شده چندان سازگار نیست.


آیه بعد یکى دیگر از مواهب انحصارى سلیمان (علیه‏السلام‏) را بازگو مى‏کند : ما بعضى از شیاطین را مسخر او قرار دادیم که براى او در دریاها غوص مى‏کردند ( و جواهرات و مواد پرارزش بیرون مى‏آوردند ) و کارهائى غیر از این نیز براى او انجام مى‏دادند ( و من الشیاطین من یغوصون له و یعملون عملا دون ذلک ) .


و ما آنها را از تمرد و سرکشى در برابر فرمان او نگاه مى‏داشتیم ( و کنا لهم حافظین).


آنچه در آیه فوق به عنوان شیاطین آمده ، در آیات سوره سبا به عنوان جن مطرح شده است ( آیه 12 و 13 سبا ) و روشن است که این دو با هم منافات ندارد ، زیرا مى‏دانیم شیاطین نیز از تیره جن مى‏باشند.


به هر حال همانگونه که سابقا هم اشاره کرده‏ایم : جن نوعى از مخلوقات داراى عقل و شعور و استعداد و تکلیف است ، که از نظر ما انسانها ناپیدا است و به همین جهت جن نامیده مى‏شود و بطورى که از آیات سوره جن استفاده مى‏شود آنها نیز مانند انسانها داراى دو گروهند مؤمنان صالح ، و کافران سرکش ، و ما هیچگونه دلیلى بر نفى چنین موجوداتى نداریم ، و چون مخبر صادق ( قرآن ) از آن خبر داده مى‏پذیریم .


از آیات سوره ص و سبا و همچنین آیه مورد بحث به خوبى استفاده مى‏شود که این گروه از جن که مسخر سلیمان بودند افرادى باهوش ، فعال ، هنرمند و صنعتگر با مهارتهاى مختلف بودند.


و جمله یعملون عملا دون ذلک ( کارهائى جز این براى او انجام دادند ) اجمالى است از آنچه مشروحش در سوره سبا آمده است : یعملون له ما


تفسیر نمونه ج : 13ص :476


یشاء من محاریب و تماثیل و جفان کالجواب و قدور راسیات که نشان مى‏دهد محرابها و معابد بسیار عالى و زیبا و وسائل زندگى مختلف از جمله دیگها و سینى‏هاى بسیار بزرگ و مانند آن براى او مى‏ساختند.


از پاره‏اى دیگر از آیات مربوط به سلیمان استفاده مى‏شود که گروهى از شیاطین سرکش نیز وجود داشتند که او آنها را در بند کرده بود ، و آخرین مقرنین فى الاصفاد ( ص - 38 ) و شاید جمله و کنا لهم حافظین نیز اشاره به این باشد که ما آن گروه خدمتگزار سلیمان را از تمرد و سرکشى بازمى‏داشتیم شرح بیشتر در این زمینه را در تفسیر سوره سبا و ص بخواست خدا مطالعه خواهید کرد .


مجددا یادآور مى‏شویم که پیرامون زندگى سلیمان و لشگر او ، افسانه‏هاى دروغین یا مشکوک فراوان است که هرگز نباید آنها را با آنچه در متن قرآن آمده آمیخت تا براى بهانه‏جویان دستاویزى گردد.



تفسیر نمونه ج : 13ص :477


وَ أَیُّوب إِذْ نَادَى رَبَّهُ أَنى مَسنىَ الضرُّ وَ أَنت أَرْحَمُ الرَّحمِینَ‏(83) فَاستَجَبْنَا لَهُ فَکَشفْنَا مَا بِهِ مِن ضرٍّوَ ءَاتَیْنَهُأَهْلَهُ وَ مِثْلَهُم مَّعَهُمْ رَحمَةً مِّنْ عِندِنَا وَ ذِکرَى لِلْعَبِدِینَ‏(84)


ترجمه:


83 -و ایوب را ( به یاد آور ) هنگامى که پروردگارش را خواند ( و عرضه داشت ) بدحالى و مشکلات به من روى آورده و تو ارحم الراحمینى.


84 -ما دعاى او را مستجاب کردیم ، و ناراحتیهائى را که داشت برطرف ساختیم ، و خاندانش را به او بازگرداندیم ، و همانندشان را بر آنها افزودیم ، تا رحمتى از سوى ما باشد ، و تذکرى براى عبادت‏کنندگان.


تفسیر : ایوب را از گرداب مشکلات رهائى بخشیدیم


دو آیه فوق از یکى دیگر از پیامبران بزرگ خدا و سرگذشت آموزنده او سخن مى‏گوید ، او ایوب است و دهمین پیامبرى است که در سوره انبیاء اشاره به گوشه‏اى از زندگانى او شده است .


ایوب سرگذشتى غم‏انگیز ، و در عین حال پرشکوه و با ابهت دارد ، صبر و شکیبائى او مخصوصا در برابر حوادث ناگوار عجیب بود ، به گونه‏اى که صبر ایوب یک ضرب المثل قدیمى است.


ولى در آیات مورد بحث مخصوصا به مرحله نجات و پیروزى او بر مشکلات


تفسیر نمونه ج : 13ص :478


و بدست آوردن مواهب از دست رفته اشاره مى‏کند ، تا درسى باشد براى همه مؤمنان در هر عصر و زمان که در کام مشکلات فرومى‏روند ، بخصوص مؤمنان مکه که به هنگام نزول این آیات ، سخت در محاصره دشمن بودند.


مى‏فرماید : به یاد آور ایوب را هنگامى که پروردگار خود را خواند و عرضه داشت ناراحتى و درد و بیمارى و مشکلات و گرفتارى به من روى آورده است ، و تو ارحم الراحمینى ( و ایوب اذ نادى ربه انى مسنى الضر و انت ارحم الراحمین).


ضر ( بر وزن حر ) به هر گونه بدى و ناراحتى که به روح و جان یا جسم انسان برسد ، و همچنین نقص عضو ، از بین رفتن مال ، مرگ عزیزان ، پایمال شدن حیثیت ، و مانند آن گفته مى‏شود ، و چنانکه بعدا خواهیم گفت : ایوب گرفتار بسیارى از این ناراحتیها شد .


ایوب همانند سایر پیامبران به هنگام دعا براى رفع این مشکلات طاقت‏فرسا نهایت ادب را در پیشگاه خدا به کار مى‏برد ، حتى تعبیرى که بوى شکایت بدهد نمى‏کند ، تنها مى‏گوید : من گرفتار مشکلاتى شده‏ام و تو ارحم الراحمین هستى ، حتى نمى‏گوید مشکلم را برطرف فرما زیرا مى‏داند او بزرگ است و رسم بزرگى را مى‏داند.


آیه بعد مى‏گوید : به دنبال این دعاى ایوب ، خواسته‏اش را اجابت کردیم و رنج و ناراحتى او را برطرف ساختیم ( فاستجبنا له فکشفنا ما به من ضر).


و خانواده او را به او بازگرداندیم ، و همانندشان را به آنها افزودیم ( و آتیناه اهله و مثلهم معهم).


تا رحمتى از ناحیه ما بر آنها باشد و هم یادآورى و تذکرى براى عبادت کنندگان پروردگار ( رحمة من عندنا و ذکرى للعابدین).



تفسیر نمونه ج : 13ص :479


تا مسلمانان بدانند مشکلات هر قدر زیاد باشد و گرفتاریها هر قدر فراوان دشمنان هر قدر فشرده باشند و نیروهاشان متراکم باز با گوشه‏اى از لطف پروردگار همه اینها برطرف شدنى است ، نه تنها زیانها جبران مى‏شود بلکه گاهى خداوند به عنوان پاداش صابران با استقامت همانند آنچه از دست رفته نیز بر آن مى‏افزاید و این درسى است براى همه مسلمانان مخصوصا مسلمانانى که به هنگام نزول این آیات سخت در محاصره دشمن و انبوه مشکلات قرار داشتند .


نکته‏ها:


1 -فشرده‏اى از داستان ایوب


در حدیثى از امام صادق (علیه‏السلام‏) مى‏خوانیم : کسى پرسید بلائى که دامنگیر ایوب شد براى چه بود ؟.


امام صادق (علیه‏السلام‏) پاسخى فرمود که خلاصه‏اش چنین است : بلائى که بر ایوب وارد شد به خاطر این نبود که کفران نعمتى کرده باشد ، بلکه به عکس به خاطر شکر نعمت بود که ابلیس بر او حسد برد و به پیشگاه خدا عرضه داشت اگر او اینهمه شکر نعمت تو را بجا آورد ، به خاطر آنست که زندگى وسیع و مرفهى به او داده‏اى ، و اگر مواهب مادى دنیا را از او بگیرى هرگز شکر تو را بجا نخواهد آورد .


مرا بر دنیاى او مسلط کن تا معلوم شود که مطلب همین است.


خداوند براى اینکه این ماجرا سندى براى همه رهروان راه حق باشد ، به شیطان این اجازه را داد ، او آمد و اموال و فرزندان ایوب را یکى پس از دیگرى از میان برداشت ، ولى این حوادث دردناک نه تنها از شکر ایوب نکاست بلکه شکر او افزون شد ! شیطان از خدا خواست بر زراعت و گوسفندان او مسلط شود ، این اجازه


تفسیر نمونه ج : 13ص :480


به او داده شد و او تمامى آن زراعت را آتش زد و گوسفندان را از بین برد ، باز هم حمد و شکر ایوب افزون شد.


سرانجام شیطان از خدا خواست که بر بدن ایوب مسلط گردد و سبب بیمارى شدید او شود ، و این چنین شد ، به طورى که از شدت بیمارى و جراحت قادر به حرکت نبود ، بى‏آنکه کمترین خللى در عقل و درک او پیدا شود.


خلاصه ، نعمتها یکى بعد از دیگرى از ایوب گرفته مى‏شد ، ولى به موازات آن مقام شکر او بالا مى‏رفت.


تا اینکه جمعى از رهبانها به دیدن او آمدند و گفتند : بگو ببینیم تو چه گناه بزرگى کرده‏اى که این چنین مبتلا شده‏اى ؟ ( و به این ترتیب شماتت این و آن آغاز شد و این امر بر ایوب سخت گران آمد ) ایوب گفت : به عزت پروردگارم سوگند که من هیچ لقمه غذائى نخوردم مگر اینکه یتیم و ضعیفى بر سر سفره با من نشسته بود ، و هیچ طاعت الهى پیش نیامد مگر اینکه سختترین برنامه آن را انتخاب نمودم .


در این هنگام بود که ایوب از عهده تمامى امتحانات در مقام شکیبائى و شکرگزارى برآمده بود ، زبان به مناجات و دعا گشود و حل مشکلات خود را با تعبیرى بسیار مؤدبانه و خالى از هر گونه شکایت از خدا خواست ( تعبیرى که در آیات فوق گذشت ، رب انى مسنى الضر و انت ارحم الراحمین ) .


در این هنگام درهاى رحمت الهى گشوده شد ، مشکلات به سرعت برطرف گشت و نعمتهاى الهى افزونتر از آنچه بود به او رو آورد.


آرى مردان حق با دگرگون شدن نعمتها ، افکار و برنامه‏هایشان دگرگون نمى‏شود ، آنها در آسایش و بلا ، در حال آزادى و زندان ، در سلامت و بیمارى ، در قدرت و ضعف ، و خلاصه در همه حال ، متوجه پروردگارند و نوسانات زندگى


تفسیر نمونه ج : 13ص :481


تغییرى در آنها ایجاد نمى‏کند ، روح آنها همچون اقیانوس کبیر است که طوفانها ، آرامش آن را برهم نمى‏زند.


همچنین آنهاهرگز از انبوه حوادث تلخ مایوس نمى‏شوند ، مى‏ایستند و استقامت مى‏کنند تا درهاى رحمت الهى گشوده شود ، آنها مى‏دانند حوادث سخت آزمایشهاى الهى است که گاه براى بندگان خاصش فراهم مى‏سازد تا آنها را آبدیده‏تر کند.


2 -در تفسیر جمله آتیناه اهله و مثله معهم ، معروف میان مفسرین این است که خداوند ، فرزندان او را به حیات نخست بازگردانید ، و علاوه بر آن فرزندان دیگرى نیز به او داد ( در بعضى از روایات نیز مى‏خوانیم که خداوند هم فرزندانى را که در این ماجرا از بین رفته بودند به او مرحمت کرد و هم فرزندانى را که از قبل از بین رفته بودند به او برگرداند ) .


بعضى نیز احتمال داده‏اند که خداوند فرزندان تازه و نوه‏هائى به ایوب داد که جاى خالى فرزندان از دست رفته‏اش را پر کردند.


3 -در بعضى از روایات غیر معتبر مى‏خوانیم که بر اثر بیمارى شدید بدن ایوب آنچنان عفونت یافته بود که مردم نمى‏توانستند به او نزدیک شوند ، ولى این معنى صریحا در روایاتى که از طرق اهلبیت (علیهم‏السلام‏) به ما رسیده نفى شده است دلیل عقل نیز بر همین معنى دلالت مى‏کند چرا که اگر پیامبر ، حالت یا صفتى نفرت‏انگیز داشته باشد با برنامه رسالت او سازگار نیست ، اوباید چنان باشد که همه مردم بتوانند به خوبى با او تماس پیدا کنند و کلمات حق را بشنوند ، پیامبر همیشه جاذبه دارد.


شرح بیشتر در باره داستان ایوب را در سوره ص آیه 41 تا 44 مطالعه خواهید فرمود.



تفسیر نمونه ج : 13ص :482


وَ إِسمَعِیلَ وَ إِدْرِیس وَ ذَا الْکِفْلِکلٌّ مِّنَ الصبرِینَ‏(85) وَ أَدْخَلْنَهُمْ فى رَحْمَتِنَاإِنَّهُم مِّنَ الصلِحِینَ‏(86)


ترجمه:


85 -و اسماعیل و ادریس و ذا الکفل را ( به یاد آور ) که همه از صابران بودند.


86 -و ما آنها را در رحمت خود داخل کردیم چرا که آنها از صالحان بودند .


تفسیر:اسماعیل و ادریس و ذا الکفل


به دنبال سرگذشت آموزنده ایوب و صبر و شکیبائیش در برابر طوفان حوادث در این آیات مورد بحث اشاره به مقام شکیبائى سه نفر دیگر از پیامبران الهى کرده مى‏گوید : اسماعیل و ادریس و ذا الکفل را به یاد آور که همه آنها از صابران و شکیبایان بودند ( و اسماعیل و ادریس و ذا الکفل کل من الصابرین).


هر یک از آنها در طول عمر خود در برابر دشمنان و یا مشکلات طاقت‏فرساى زندگى صبر و مقاومت به خرج دادند و هرگز در برابر این حوادث زانو نزدند و هر یک الگوئى بودند از استقامت و پایمردى .


سپس بزرگترین موهبت الهى را در برابر این صبر و استقامت براى آنان چنین بیان مى‏کند ما آنها را در رحمت خود داخل کردیم ، چرا که آنها از صالحان بودند ( و ادخلناهم فى رحمتنا انهم من الصالحین).


جالب اینکه نمى‏گوید ما رحمت خود را به آنها بخشیدیم ، بلکه مى‏گوید : آنان را در رحمت خود داخل کردیم ، گوئى با تمام جسم و جانشان غرق رحمت


تفسیر نمونه ج : 13ص :483


الهى شدند همانگونه که قبلا غرق دریاى مشکلات شده بودند.


ادریس و ذا الکفل


ادریس پیامبر بزرگ الهى - چنانکه سابقا هم گفته‏ایم - طبقنقل بسیارى از مفسران جد پدر نوح بوده است ، نام او در تورات ، اخنوخ و در عربى ، ادریس است که بعضى آن را از ماده درس مى‏دانند ، زیرا او نخستین کسى بود که بوسیله قلم ، نویسندگى کرد ، او علاوه بر مقام نبوت ، به علم نجوم و حساب و هیئت ، احاطه داشت ، و مى‏گویند نخستین کسى است که طرز دوختن لباس را به انسانها آموخت.


اما ذا الکفل مشهور این است که از پیامبران بوده است هر چند بعضى معتقدند که او یکى از صالحان بود ، ظاهر آیات قرآن که او را در ردیف پیامبران بزرگ مى‏شمرد نیز این است که او از انبیاء است و بیشتر به نظر مى‏رسد که او از پیامبران بنى اسرائیل بوده است .


در علت نامگذارى او به این نام با توجه به اینکه کفل ( بر وزن فکر ) هم به معنى نصیب و هم به معنى کفالت و عهده‏دارى آمده است ، احتمالات متعددى داده‏اند ، بعضى گفته‏اند چون خداوند نصیب وافرى از ثواب و رحمتش در برابر اعمال و عبادات فراوانى که انجام مى‏داد به او مرحمت فرمود ذا الکفل نامیده شد ( یعنى صاحب بهره وافى ) و بعضى گفته‏اند چون تعهد کرده بود شبها را به عبادت برخیزد و روزها روزه بدارد ، و هنگام قضاوت هرگز خشم نگیرد و تا آخر به وعده خود وفا کرد ، ذا الکفل نامیده شد .



تفسیر نمونه ج : 13ص :484


بعضى نیز معتقدند که ذا الکفل لقب الیاس است ، همانگونه که اسرائیل لقب یعقوب ، و مسیح لقب عیسى ، و ذا النون لقب یونس مى‏باشد.


وَ ذَا النُّونِ إِذ ذَّهَب مُغَضِباً فَظنَّ أَن لَّن نَّقْدِرَ عَلَیْهِ فَنَادَى فى الظلُمَتِ أَن لا إِلَهَ إِلا أَنت سبْحَنَک إِنى کنت مِنَ الظلِمِینَ‏(87) فَاستَجَبْنَا لَهُ وَ نجَّیْنَهُ مِنَ الْغَمّ‏ِوَ کَذَلِک نُجِى الْمُؤْمِنِینَ‏(88)


ترجمه:


87 -و ذا النون ( یونس ) را ( به یاد آور ) ، در آن هنگام که خشمگین ( از میان قوم خود)رفت ، و چنین مى‏پنداشت که ما بر او تنگ نخواهیم گرفت ، ( اما موقعى که در کام نهنگ فرو رفت ) در آن ظلمتها ( ى متراکم ) فریاد زد خداوندا ! جز تو معبودى نیست ، منزهى تو ، من از ستمکاران بودم.


88 -ما دعاى او را به اجابت رساندیم ، و از آن اندوه نجاتش بخشیدیم ، و همینگونه مؤمنان را نجات مى‏دهیم.


تفسیر : نجات یونس از آن زندان وحشتناک


این دو آیه نیز گوشه‏اى از سرگذشت پیامبر بزرگ یونس را بیان مى‏کند ، نخست مى‏گوید : ذا النون را بیاد آر هنگامى که بر قوم بت‏پرست


تفسیر نمونه ج : 13ص :485


و نافرمانخویش غضب کرد و از میان آنها رفت ( و ذا النون اذ ذهب مغاضبا).


نون در لغت به معنى ماهى عظیم ، یا به تعبیر دیگر نهنگ یا وال است بنا بر این ذا النون یعنى صاحب نهنگ ، و انتخاب این نام براى یونس به خاطر ماجرائى است که بعدا به خواست خدا به آن اشاره خواهیم کرد.


به هر حال او گمان مى‏کرد که ما زندگى را بر او تنگ نخواهیم کرد ( فظن ان لن نقدر علیه).


او گمان مى‏کرد تمام رسالت خویش را در میان قوم نافرمانش انجام داده است و حتى ترک اولائى در این زمینه نکرده ، و اکنون که آنها را به حال خود رها کرده و بیرون مى‏رود چیزى بر او نیست ، در حالى که اولى این بود که بیش از این در میان آنها بماند و صبر و استقامت بخرج دهد و دندان بر جگر بفشارد شاید بیدار شوند و به سوى خدا آیند .


سرانجام به خاطر همین ترک اولى او را در فشار قرار دادیم ، نهنگ عظیمى او را بلعید و او در آن ظلمتهاى متراکم صدا زد خداوندا جز تو معبودى نیست ( فنادى فى الظلمات ان لا اله الا انت).


خداوندا پاک و منزهى ، من از ستمکاران بودم ! ( سبحانک انى کنت من الظالمین).


هم بر خویش ستم کردم و هم بر قوم خودم ، مى‏بایست بیش از این ناملائمات و شدائد و سختیها را پذیرا مى‏شدم ، تن به همه شکنجه‏ها مى‏دادم شاید آنها به راه آیند .



تفسیر نمونه ج : 13ص :486


سرانجام ما دعاى او را اجابت کردیم و از غم و اندوه رهائیش بخشیدیم ( فاستجبنا له و نجیناه من الغم).


آرى این گونه ما مؤمنان را نجات مى‏بخشیم ( و کذلک ننجى المؤمنین).


این یک برنامه اختصاصى براى یونس نبود بلکه هر کس از مؤمنان از تقصیر خویش ، عذر به درگاه خدا آورد ، و از ذات پاکش مدد و رحمت طلبد ما دعایش را مستجاب و اندوهش را برطرف خواهیم کرد.


نکته‏ها:


1-سرگذشت یونس


به خواست خدا مشروح آن در تفسیر سوره صافات خواهد آمد و خلاصه‏اش چنین است : او سالها در میان قومش ( در سرزمین نینوا در عراق ) به دعوت و تبلیغ مشغول بود ، ولى هر چه کوشش کرد ، ارشادهایش در دل آنها مؤثر نیفتاد ، خشمگین شد و آن محل را ترک کرد و به سوى دریا رفت ، در آنجا بر کشتى سوار شد ، در میان راه دریا متلاطم گشت ، چیزى نمانده بود که همه اهل کشتى غرق شوند .


ناخداى کشتى گفت : من فکر مى‏کنم در میان شما بنده فرارى وجود دارد که باید به دریا افکنده شود ( و یا گفت : کشتى زیاد سنگین است و باید یک نفر را به قید قرعه به دریا بیفکنیم ) به هر حال چند بار قرعه کشیدند و در هر بار به نام یونس درآمد ! او فهمید در این کار سرى نهفته است و تسلیم حوادث شد .


هنگامى که او را به دریا افکندند ، نهنگ عظیمى او را در کام خود فرو برد و خدا او را به صورت اعجازآمیز زنده نگه داشت.


سرانجام او متوجه شد ترک اولائى انجام داده ، به درگاه خدا روى آورد و به تقصیر خود اعتراف نمود ، خدا نیز دعاى او را استجابت فرمود و از تنگنا


تفسیر نمونه ج : 13ص :487


نجاتش داد.


ممکن است تصور شود این ماجرا از نظر علمى امکان‏پذیر نیست ولى بدون شک این امر یک خارق عادت است نه یک محال عقلى ، همانند زنده شدن مردگان که تنها خارق عادت محسوب مى‏شود و محال نیست و به تعبیر دیگر از طرق عادى انجام آن امکان‏پذیر نیست ولى با استمداد از قدرت بى‏پایان پروردگار مشکلى ندارد .


شرح بیشتر در باره این ماجرا را به خواست خدا در تفسیر سوره صافات خواهید خواند.


2 -ظلمات در اینجا چه معنى دارد ؟


ممکن است این تعبیر اشاره به ظلمت دریا و اعماق آب ، و ظلمت شکم ماهى عظیم ، و ظلمت شب ، بوده باشد ، و روایتى که از امام باقر (علیه‏السلام‏) نقل شده آن را تایید مى‏کند.


3 -یونس چه ترک اولائى انجام داد ؟


بدون شک تعبیر مغاضبا اشاره به خشم و غضب یونس نسبت به قوم بى‏ایمان است ، و چنین خشم و ناراحتى در چنان شرائطى که پیامبر دلسوزى سالها براى هدایت قوم گمراهى زحمت بکشد اما به دعوت خیرخواهانه او هرگز پاسخ مثبت ندهند ، کاملا طبیعى بوده است.


از سوى دیگر از آنجا که یونس مى‏دانست به زودى عذاب الهى آنها را فرا خواهد گرفت ترک گفتن آن شهر و دیار گناهى نبوده ، ولى براى پیامبر بزرگى همچون یونس ، اولى این بود که باز هم تا آخرین لحظه - لحظه‏اى که بعد از


تفسیر نمونه ج : 13ص :488


آن عذاب الهى فرا مى‏رسد - آنها را ترک نگوید ، به همین دلیل یونس به خاطر این عجله ، به عنوان یک ترک اولى ، از ناحیه خداوند مورد مؤاخذه قرار گرفت .


این همان چیزى است که در داستان آدم نیز اشاره کرده‏ایم که گناه مطلق نیست بلکه گناه نسبى ، و یا به تعبیر دیگر مصداق حسنات الابرار سیئات المقربین است ( براى توضیح بیشتر به جلد ششم تفسیر نمونه صفحه 122 به بعد مراجعه فرمائید).


4 -درس سرنوشت‏ساز


جمله پر معنى کذلک ننجى المؤمنین نشان مى‏دهد آنچه بر سر یونس آمد از گرفتارى و نجات یک حکم خصوصى نبود بلکه با حفظ سلسله مراتب ، جنبه عمومى و همگانى دارد .


بسیارى از حوادث غم‏انگیز و گرفتاریهاى سخت و مصیبت‏بار مولود گناهان ما است ، تازیانه‏هائى است براى بیدار شدن ارواح خفته ، و یا کوره‏اى است براى تصفیه فلز جان آدمى ، هر گاه انسان در این موقع به همان سه نکته‏اى که یونس توجه کرد توجه پیدا کند نجات و رهائى حتمى خواهد بود:


1 -توجه به حقیقت توحید و اینکه هیچ معبود و هیچ تکیه‏گاهى جز الله نیست.


2 -پاک شمردن و تنزیه خدا از هر عیب و نقص و ظلم و ستم ، و هر گونه گمان سوء در باره ذات پاک او.


3 -اعتراف به گناه و تقصیر خویش.


شاهد این سخن ، حدیثى است که در در المنثور از پیامبر اسلام (صلى‏الله‏علیه‏وآله‏وسلّم‏) نقل شده است که فرمود : یکى از نامهاى خدا که هر کس او را با آن بخواند به اجابت مى‏رسد ، و هر گاه با آن چیزى را طلب کند به او مى‏دهد ، دعاى یونس است.



تفسیر نمونه ج : 13ص :489


شخصى عرض کرد : اى رسولخدا آیا او مخصوص یونس بود یا شامل جماعت مسلمانان نیز مى‏شود ؟ فرمود : هم مربوط به یونس بود و هم همه مؤمنان ، هنگامى که خدا را به آن مى‏خوانند ، آیا گفتار خداوند را در قرآن نشنیده‏اى و کذلک ننجى المؤمنین این دلیل بر آنست که هر کس چنیندعائى کند خداوند اجابت آن را تضمین فرموده است.


نیاز به تذکر ندارد که منظور تنها خواندن الفاظ نیست ، بلکه پیاده شدن حقیقت آن در درون جان انسان است ، یعنى همراه خواندن این الفاظ تمام وجود او با مفهوم آن هماهنگ گردد.


یادآورى این نکته نیز لازم است که مجازاتهاى الهى بر دو گونه است یکى از آنها عذاب استیصال است ، یعنى مجازات نهائى که براى نابودى افراد غیر قابل اصلاح فرا مى‏رسد که هیچ دعائى در آن موقع سودمند نیست ، چرا که بعد از فرو نشستن طوفان بلا همان برنامه‏ها تکرار مى‏شود.


دیگر مجازاتهاى تنبیهى است کهجنبه تربیتى دارد ، در این موارد به محض اینکه مجازات اثر خود را بخشید و طرف بیدار و متوجه شد بلافاصله از میان مى‏رود.


و از اینجا روشن مى‏شود که یکى از فلسفه‏هاى آفات و بلاها و حوادث ناگوار همان بیدارسازى و تربیت است.


ماجراى یونس ضمنا به همه رهبران راه حق در محدوده‏هاى مختلف هشدار مى‏دهد که هرگز رسالت خود را پایان یافته تصور نکنند ، و هر تلاش و کوششى را در این راه کوچک بشمارند ، چرا که مسئولیتشان بسیار سخت و سنگین است.



تفسیر نمونه ج : 13ص :490


وَ زَکرِیَّا إِذْ نَادَى رَبَّهُ رَب لا تَذَرْنى فَرْداً وَ أَنت خَیرُ الْوَرِثِینَ‏(89) فَاستَجَبْنَا لَهُ وَ وَهَبْنَا لَهُ یَحْیى وَ أَصلَحْنَا لَهُ زَوْجَهُإِنَّهُمْ کانُوا یُسرِعُونَ فى الْخَیرَتِ وَ یَدْعُونَنَا رَغَباً وَ رَهَباًوَ کانُوا لَنَا خَشِعِینَ‏(90)


ترجمه:


89 -و زکریا را ( به یاد آور ) در آن هنگام که پروردگارش را خواند ( و عرض کرد ) پروردگار من ! مرا تنها مگذار ( و فرزند برومندى به من عطا کن ) و تو بهترین وارثانى.


90 -ما دعاى او را مستجاب کردیم ، و یحیى را به او بخشیدیم ، و همسرش را براى او اصلاح کردیم ، چرا که آنها در نیکیها سرعت مى‏کردند ، و بخاطر عشق ( به رحمت ) و ترس ( از عذاب ) ما را مى‏خواندند ، و براى ما خاشع بودند ( خضوعى توأم با ادب و ترس از مسئولیت ) .


تفسیر : نجات زکریا از تنهائى


در این دو آیه گوشه‏اى از سرگذشت دو شخصیت دیگر از پیامبران بزرگ الهى زکریا و یحیى را بیان مى‏کند.


نخست مى‏گوید : زکریا را به خاطر بیاور هنگامى که پروردگارش را خواند و عرضه داشت پروردگارا مرا تنها مگذار ، و تو بهترین وارثان هستى


تفسیر نمونه ج : 13ص :491


(و زکریا اذ نادى ربه رب لا تذرنى فردا و انت خیر الوارثین).


سالها بر عمر زکریا گذشت ، و برف پیرى بر سرش نشست ، اما هنوز فرزندى نداشت ، و از سوى دیگر همسرى عقیم و نازا داشت .


او در آرزوى فرزندى بود که بتواند برنامه‏هاى الهى او را تعقیب کند و کارهاى تبلیغیش نیمه‏تمام نماند ، و فرصت‏طلبان بعد از او بر معبد بنى اسرائیل و اموال و هدایاى آن که باید صرف راه خدا مى‏شد پنجه نیفکنند.


در این هنگام با تمام قلب به درگاه خدا روى آورد ، تقاضاى فرزند صالح و برومندى کرد ، و با دعائى که توأم با نهایت ادب بود خدا را خواند ، نخست از رب شروع کرد ، همان پروردگارى که از نخستین لحظات زندگى لطفش شامل انسان مى‏شود ، سپس با تعبیر لا تذرنى که از ماده وذر ( بر وزن مرز ) به معنى ترک کردن چیزى به خاطر کمى و بى‏اعتنائى آمده ، این حقیقت را بازگو کرد که اگر تنها بمانم فراموش خواهم شد ، نه من که برنامه‏هاى من نیز به دست فراموشى سپرده مى‏شود ، و سرانجام با جمله و انت خیر الوارثین این حقیقت را بازگو کرد که من مى‏دانم این دنیا دار بقاء نیست ، و نیز مى‏دانم تو بهترین وارثانى ، ولى از نظر عالم اسباب دنبال سببى مى‏گردم که مرا به هدفم رهنمون گردد .


خداوند این دعاى خالص و سرشار از عشق به حقیقت را اجابت کرد ، و خواسته او را تحقق بخشید آنچنان که مى‏فرماید : ما دعوت او را اجابت کردیم و یحیى را به او بخشیدیم ( فاستجبنا له و وهبنا له یحیى ) .


و براى رسیدن به این مقصود همسر نازاى او را اصلاح و قادر به آوردن فرزند کردیم ( و اصلحنا له زوجه).


سپس اشاره به سه قسمت از صفات برجسته این خانواده کرده چنین مى‏گوید:


تفسیر نمونه ج : 13ص :492


آنها در انجام کارهاى خیر ، سرعت مى‏کردند ( انهم کانوا یسارعون فى الخیرات).


آنها به خاطر عشق به طاعت و وحشت از گناه در همه حال ما را مى‏خوانند ( و یدعوننا رغبا و رهبا).


آنها همواره در برابر ما خشوع داشتند ( خضوعى آمیخته با ادب و احترام و ترس آمیخته با احساس مسئولیت ) ( و کانوا لنا خاشعین).


ذکر این صفات سه‏گانه ممکن است اشاره به این باشد که آنها به هنگام رسیدن به نعمت گرفتار غفلتها و غرورهائى که دامن افراد کم‏ظرفیت و ضعیف الایمان را به هنگام وصول به نعمت مى‏گیرد نمى‏شدند ، آنها در همه حال نیاز - مندان را فراموش نمى‏کردند ، و در خیرات ، سرعت داشتند ، آنها در حال نیاز و بى‏نیازى ، فقر و غنا ، بیمارى و سلامت ، همواره متوجه خدا بودند ، و بالاخره آنها به خاطر اقبال نعمت گرفتار کبر و غرور نمى‏شدند ، بلکه همواره خاشع و خاضع بودند .



تفسیر نمونه ج : 13ص :493


وَ الَّتى أَحْصنَت فَرْجَهَا فَنَفَخْنَا فِیهَا مِن رُّوحِنَا وَ جَعَلْنَهَا وَ ابْنَهَا ءَایَةً لِّلْعَلَمِینَ‏(91)


ترجمه:


91 -و به یاد آور زنى را که دامان خود را از آلودگى به بى‏عفتى پاک نگه داشت ، و ما از روح خود در او دمیدیم ، و او و فرزندش ( مسیح ) را نشانه بزرگى براى جهانیان قرار دادیم.


تفسیر : مریم بانوى پاکدامن


در این آیه به مقام مریم و عظمت و احترام او و فرزندش حضرت مسیح (علیه‏السلام‏) اشاره شده است .


ذکر مریم در ردیف بحثهاى مربوط به پیامبران بزرگ یا به خاطر فرزند او حضرت عیسى است و یا به جهت اینکه تولدش از جهاتى شبیه به تولد یحیى از زکریا بود که شرح آن را در ذیل آیات سوره مریم آوردیم.


و یا به خاطر آنست که روشن کند عظمت مقام ویژه مردان بزرگ نیست بلکه زنان بزرگى هم بوده‏اند که تاریخشان نشانه عظمتشان ، الگو و اسوه‏اى براى زنان جهان بوده‏اند.


مى‏گوید : به خاطر بیاور مریم را که دامان خویش را از هر گونه آلودگى نگه داشت ( و التى احصنت فرجها).


سپس ما از روح خود در او دمیدیم ( فنفخنا فیها من روحنا ) .


و او و فرزندش مسیح را نشانه بزرگى براى جهانیان قرار دادیم


تفسیر نمونه ج : 13ص :494


(و جعلناها و ابنها آیة للعالمین).


نکته‏ها:


1 -فرج از نظر لغت در اصل به معنى فاصله و شکاف مى‏باشد ، و به عنوان کنایه در عضو تناسلى به کار رفته است ، اما از آنجا که توجه به معنى کنائى آن در فارسى نمى‏شود ، گاهى این سؤال پیش مى‏آید که چگونه این لفظ که صریح در آن عضو خاص انسان است در قرآن آمده ؟ ! ولى توجه به کنایه بودن آن مشکل را حل مى‏کند.


و به تعبیر روشنتر اگر بخواهیم معنى کنائى را درست تعبیر کنیم معادل جمله احصنت فرجها در فارسى این است که دامان خود را پاک نگاه داشت آیا این تعبیر در فارسى زننده است ؟ بلکه به عقیده بعضى در لغت عرب الفاظى که صریح در عضو تناسلى باشد و یا صراحت در آمیزش جنسى داشته باشد اصلا وجود ندارد ، هر چه هست جنبه کنایه دارد ، مثلا در مورد آمیزش جنسى الفاظى از قبیل لمس کردن ، داخل شدن ، پوشانیدن ( غشیان ) به سراغ همسر رفتن در آیات مختلف قرآن در این معنى به کار رفته که مى‏بینیم همه آنها جنبه کنائى دارد ، ولى گاه ترجمه‏کنندگان فارسى زبان بى‏توجه به معنى کنائى آنها هستند و بجاى معادل این معانى کنائى کلمات صریح فارسى را مى‏گذارند و این مایه تعجب و سؤال مى‏شود .


به هر حال در تفسیر این گونه الفاظ که در قرآن وارد شده حتما باید به معنى اصلى و ریشه‏اى آنها توجه کرد تا جنبه کنائى بودنش ، مشخص گردد و هر


تفسیر نمونه ج : 13ص :495


گونه ابهام برطرف شود.


ذکر این نکته نیز لازم است که ظاهر آیه فوق چنین مى‏گوید که مریم دامان خویش را از هر گونه آلودگى به بى‏عفتى حفظ کرد ، ولى بعضى از مفسران این احتمال را در معنى آیه داده‏اند که او از هر گونه تماس با مردى ( چه از حلال و چه از حرام ) خوددارى کرد همانگونه که در آیه 20 سوره مریم مى‏گوید : و لم یمسسنى بشر و لم اک بغیا : هیچگاه مردى با من تماس پیدا نکرده و من زن آلوده‏اى نبودم .


در حقیقت این مقدمه‏اى است براى اثبات تولد اعجازآمیز عیسى و آیه بودن او.


2 -منظور از روحنا - ( روح ما ) چنانکه قبلا نیز گفته‏ایم - اشاره به یک روح با عظمت و متعالى است و به اصطلاح این گونه اضافه اضافه تشریفیه است که براى بیان عظمت چیزى آن را به خدا اضافه مى‏کنیم ، مانند بیت الله ( خانه خدا ) و شهر الله ( ماه خدا).


3 -آیه فوق مى‏گوید : مریم و فرزندش را آیه ونشانه‏اى براى جهانیان قرار دادیم ، نمیگوید دو آیه و نشانه ، به خاطر اینکه آنچنان وجود مریم با فرزندش در این آیه بزرگ الهى آمیخته بودند که از یکدیگر تفکیک‏ناپذیر محسوب مى‏شدند ، تولد فرزندى بدون پدر ، همان اندازه اعجازآمیز است که باردار شدن زنى بدون شوهر ، و نیز معجزات عیسى (علیه‏السلام‏) در طفولیت و بزرگى ، یادآور خاطره مادر او است.



تفسیر نمونه ج : 13ص :496


این امور که هر کدام خارق عادتى بود و بر خلاف اسباب عادى طبیعى ، جملگى از این واقعیت حکایت مى‏کند که در ماوراء سلسله اسباب قدرتى است که هر گاه بخواهد مى‏تواند روند آنها را دگرگون سازد ، و به هر حال وضع مسیح و مادرش مریم در طول تاریخ بشر بى‏نظیر بود ، نه قبل و نه بعد از او دیده نشده است و شاید نکره آوردن آیه که دلیل بر عظمت است اشاره به همین معنى باشد .


إِنَّ هَذِهِ أُمَّتُکُمْ أُمَّةً وَحِدَةً وَ أَنَا رَبُّکمْ فَاعْبُدُونِ‏(92) وَ تَقَطعُوا أَمْرَهُم بَیْنَهُمْکلٌّ إِلَیْنَا رَجِعُونَ‏(93) فَمَن یَعْمَلْ مِنَ الصلِحَتِ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلا کفْرَانَ لِسعْیِهِ وَ إِنَّا لَهُ کتِبُونَ‏(94)


ترجمه:


92 -این ( پیامبران بزرگى که به آنها اشاره کردیم و پیروان آنها ) همه امت واحدى بودند ( و پیرو یک هدف ) و من پروردگار شما هستم ، مرا پرستش کنید .


93 -(گروهى از پیروان ناآگاه ) کار خود را به تفرقه در میانشان کشاندند ( ولى سرانجام ) همگى به سوى ما باز مى‏گردند.


94 -هر کس چیزى از اعمال صالح را بجا آورد در حالى که ایمان داشته باشد ، کوششهاى او ناسپاسى نخواهد شد ، و ما تمام اعمال آنها را مى‏نویسیم ( تا دقیقا همه پاداش داده شود).


تفسیر : امت واحده


از آنجا که در آیات گذشته نام گروهى از پیامبران الهى و همچنین مریم آن بانوى نمونه و بخشى از سرگذشت آنها آمده ، در آیات مورد بحث به عنوان یک


تفسیر نمونه ج : 13ص :497


جمع‏بندى و نتیجه‏گیرى کلى چنین مى‏گوید : این پیامبران بزرگى که به آنها اشاره شد همه یک امت واحد بودند ( ان هذه امتکم امة واحدة).


برنامه آنها یکى و هدف و مقصد آنها نیز یکى بوده است ، هر چند با اختلاف زمان و محیط ، داراى ویژگیها و روشها و به اصطلاح تاکتیکهاى متفاوت بودند اما همه در نهایت امر در یک خط حرکت داشتند ، همه آنها در خط توحید و مبارزه با شرک و دعوت مردم جهان به یگانگى و حق و عدالت ، گام برمى‏داشتند.


این یگانگى و وحدت برنامه‏ها و هدف ، به خاطر آن بوده که همه از یک مبدء سرچشمه مى‏گرفته ، از اراده خداوند واحد یکتا ، و لذا بلافاصله مى‏گوید : و من پروردگار همه شما هستم ، تنها مرا پرستش کنید ( و انا ربکم فاعبدون ) .


در واقع توحید عقیدتى و عملى انبیاء از توحید منبع وحى سرچشمه مى‏گیرد و این سخن شبیه گفتارى است که على (علیه‏السلام‏) در وصیتش به فرزندش امام مجتبى (علیه‏السلام‏) دارد : و اعلم یا بنى انه لو کان لربک شریک لاتتک رسله ، و لعرفت افعاله و صفاته : پسرم ! بدان اگر پروردگارت شریکى داشت رسولان او نیز به سوى تو مى‏آمدند ، آثار ملک و قدرتش را مى‏دیدى و افعال و صفاتش را مى‏شناختى .


امت چنانکه راغب در کتاب مفردات مى‏گوید : به معنى هر گروه و جمعیتى است که جهت مشترکى آنها را به هم پیوند دهد : اشتراک در دین و آئین ، و یا زمان و عصر واحد ، یا مکان معین ، خواه این وحدت ، اختیارى بوده باشد و یا بدون اختیار.


بعضى از مفسران امت واحده را در اینجا به معنى دین واحد گرفته - اند ، ولى همانگونه که گفتیم این تفسیر با ریشه لغوى امت ، سازگار نیست.


بعضى دیگر نیز گفته‏اند که منظور از امت در این آیه همه انسانها در تمام قرون و اعصارند ، یعنى اى انسانها همه شما یک امتید ، پروردگار شما یکى


تفسیر نمونه ج : 13ص :498


است و مقصد نهائى همه شما یک مقصد است.


این تفسیر هر چند مناسبتر از تفسیر گذشته مى‏باشد ولى با توجه به پیوند این آیه با آیات قبل ، مناسب به نظر نمى‏رسد ، مناسبتر از همه این است که این جمله اشاره به انبیاء و پیامبرانى بوده باشد که شرح حالشان در آیات گذشته آمده است.


در آیه بعد اشاره به انحراف گروه عظیمى از مردم از این اصل واحد توحیدى کرده چنین مى‏گوید : آنها کار خود را در میان خود به تفرقه و تجزیه کشاندند ( و تقطعوا امرهم بینهم ) .


کارشان به جائى رسید که در برابر هم ایستادند ، و هر گروه ، گروه دیگرى را لعن و نفرین مى‏کرد و از او برائت و بیزارى مى‏جست ، به این نیز قناعت نکردند به روى همدیگر اسلحه کشیدند و خونهاى زیادى را ریختند ، و این بود نتیجه انحراف از اصل اساسى توحید و آئین یگانه حق.


جمله تقطعوا که از ماده قطع مى‏باشد به معنى جدا کردن قطعه‏هائى از یک موضوع به هم پیوسته است ، و با توجه به اینکه از باب تفعل آمده که به معنى پذیرش مى‏آید مفهوم جمله این چنین شود : آنها در برابر عوامل تفرقه و نفاق تسلیم شدند ، جدائى و بیگانگى از یکدیگر را پذیرا گشتند ، به یکپارچگى فطرى و توحیدى خود پایان دادند و در نتیجه گرفتار آنهمه شکست و ناکامى و بدبختى شدند .


و در آخر آیه اضافه مى‏کند اما همه آنها سرانجام به سوى ما باز مى‏گردند ( کل الینا راجعون).


این اختلاف که جنبه عارضى دارد برچیده مى‏شود و باز در قیامت همگى به سوى وحدت مى‏روند ، در آیات مختلف قرآن ، روى این مساله زیاد تاکید


تفسیر نمونه ج : 13ص :499


شده که یکى از ویژگیهاى رستاخیز برچیده شدن اختلافات و سوق به وحدت است : در آیه 48 سوره مائده مى‏خوانیم الى الله مرجعکم جمیعا فینبئکم بما کنتم فیه تختلفون : بازگشت همه شما به سوى خدا است و شما را از آنچه در آن اختلاف داشتید آگاه مى‏سازد .


این مضمون در آیات متعددى از قرآن مجید به چشم مى‏خورد.


و به این ترتیب آفرینش انسانها از وحدت آغاز مى‏شود و به وحدت باز مى‏گردد.


در آخرین آیه مورد بحث ، نتیجه هماهنگى با امت واحده در طریق پرستش پروردگار ، و یا انحراف از آن و پیمودن راه تفرقه را چنین بیان مى‏فرماید : هر کس چیزى از اعمال صالح را انجام دهد در حالى که ایمان داشته باشد ، تلاش و کوشش او مورد ناسپاسى قرار نخواهد گرفت ( فمن یعمل من الصالحات و هو مؤمن فلا کفران لسعیه ) .


و براى تاکید بیشتر اضافه مى‏کند : و ما اعمال صالح او را قطعا خواهیم نوشت ( و انا له کاتبون).


قابل توجه اینکه در این آیه همانند بسیارى دیگر از آیات قرآن ایمان و عمل صالح به عنوان دو رکن اساسى براى نجات انسانها ذکر شده ، ولى با اضافه کردن کلمه من که براى تبعیض است این مطلب را بر آن مى‏افزاید که انجام تمام اعمال صالح نیز شرط نیست ، حتى اگر افراد با ایمان ، بخشى از اعمال صالح را انجام دهند باز اهل نجات و سعادتند.


و در هر حال این آیه همانند بسیارى دیگر از آیات قرآن ، شرط قبولى


تفسیر نمونه ج : 13ص :500


اعمال صالح را ایمان مى‏شمرد.


ذکر جمله لا کفران لسعیه در مقام بیان پاداش این گونه افراد ، تعبیرى است توأم با نهایت لطف و محبت و بزرگوارى چرا که خداوند در اینجا در مقام تشکر و سپاسگزارى از بندگانش بر مى‏آید ، و از سعى و تلاش آنها تشکر مى‏کند این تعبیر شبیه تعبیرى است که در آیه 19 سوره اسراء آمده است : و من اراد الاخرة و سعى لها سعیها و هو مؤمن فاولئک کان سعیهم مشکورا : کسى که سراى آخرت را بخواهد و تلاش و کوشش خود را در این راه به خرج دهد در حالى که ایمانداشته باشد از کوشش او تشکر مى‏شود.



تفسیر نمونه ج : 13ص :501


وَ حَرَمٌ عَلى قَرْیَةٍ أَهْلَکْنَهَا أَنَّهُمْ لا یَرْجِعُونَ‏(95) حَتى إِذَا فُتِحَت یَأْجُوجُ وَ مَأْجُوجُ وَ هُم مِّن کلّ‏ِ حَدَبٍ یَنسِلُونَ‏(96) وَ اقْترَب الْوَعْدُ الْحَقُّ فَإِذَا هِىَ شخِصةٌ أَبْصرُ الَّذِینَ کَفَرُوا یَوَیْلَنَا قَدْ کنَّا فى غَفْلَةٍ مِّنْ هَذَا بَلْ کنَّا ظلِمِینَ‏(97)


ترجمه:


95 -حرام است بر شهرها و آبادیهائى که ( بر اثر گناه ) نابودشان کردیم ( که باز گردند ) آنها هرگز باز نخواهند گشت!


96 -تا آن زمان که یاجوج و ماجوج گشوده شوند و آنها از هر ارتفاعى به سرعت عبور مى‏کنند !


97 -و وعده حق ( قیامت ) نزدیک مى‏شود ، در آن هنگام چشمهاى کافران از وحشت از حرکت باز مى‏ماند ( مى‏گویند ) اى واى بر ما که از این در غفلت بودیم بلکه ما ستمگر بودیم.


تفسیر : کافران در آستانه رستاخیز


در آخرین آیات بحث گذشته سخن از مؤمنان نیکوکار و صالح العمل بود ، و در نخستین آیه مورد بحث به افرادى اشاره مى‏کند که در نقطه مقابل آنها قرار دارند ، آنها که تا آخرین نفس به ضلالت و فساد ادامه مى‏دهند.


مى‏فرماید : و حرام است برشهرهائى که آنها را به جرم گناهانشان نابود کردیم به دنیا بازگردند آنها هرگز باز نخواهند گشت ( و حرام على قریة


تفسیر نمونه ج : 13ص :502


اهلکناها انهم لا یرجعون).


در حقیقت آنها کسانى هستند که بعد از مشاهده عذاب الهى ، یا بعد از نابودى و رفتن به جهان برزخ ، پرده‏هاى غرور و غفلت از برابر دیدگانشان کنار مى‏رود آرزو مى‏کنند اى کاش براى جبران اینهمه خطاها بار دیگر به دنیا بازمى‏گشتند ولى قرآن با صراحت مى‏گوید : بازگشت آنها به کلى حرام یعنى ممنوع است ، و راهى براى جبران باقى نمانده است.


این شبیه همان است که در آیه 99 سوره مؤمنون مى‏خوانیم : حتى اذا جاء احدهم الموت قال رب ارجعون لعلى اعمل صالحا فیما ترکت کلا ... : این وضع آنها ادامه مى‏یابد تا مرگشان فرا رسد ، مى‏گوید پروردگارا مرا به دنیا بازگردانید تا اعمال صالحى را که ترک گفتم انجام دهم ، اما جز پاسخ منفى چیزى نمى‏شنوند .


در تفسیر این آیه بیانات دیگرى نیز ذکر شده است که در ذیل صفحه به بعضى از آنها اشاره مى‏شود.



تفسیر نمونه ج : 13ص :503


به هر حال این بیخبران دائما در غرور و غفلتند ، و این بدبختى تا پایان جهان همچنان ادامه دارد.


چنانکه قرآن مى‏فرماید : این تا زمانى ادامه دارد که راه بر یاجوج و ماجوج گشوده شود و آنها در سراسر زمین پخش شوند ، و از هر بلندى و ارتفاعى با سرعت بگذرند ( حتى اذا فتحت یاجوج و ماجوج و هم من کل حدب ینسلون ) .


در باره یاجوج و ماجوج و اینکه آنها کدام طائفه بودند ؟ و در کجا زندگى داشتند ؟ و سرانجام چه مى‏کنند و چه خواهند شد ؟ در ذیل آیات 94 به بعد سوره کهف بحث کرده‏ایم ، و همچنین در مورد سدى که ذو القرنین براى جلوگیرى از نفوذ آنها در یک تنگه کوهستانى ساخت مشروحا بحث شده.


آیا منظور از گشوده شدن این دو طایفه ، شکسته شدن سد آنها و نفوذشان از این طریق در مناطق دیگر جهان است ؟ و یا منظور نفوذ آنها به طور کلى در کره زمین از هر سو و هر ناحیه مى‏باشد ؟ آیه فوق صریحا در این باره سخن نگفته ، تنها از انتشار و پراکندگى آنها در کره زمین به عنوان یک نشانه پایان جهان و مقدمه رستاخیز و قیامت یاد کرده است .


و بلافاصله مى‏گوید : در این هنگام وعده حق خداوند نزدیک مى‏شود ( و اقترب الوعد الحق).


و آنچنان وحشتى سراسر وجود کافران را فرا مى‏گیرد که چشمهایشان از حرکت باز مى‏ایستد و خیره‏خیره به آن صحنه نگاه مى‏کنند ( فاذا هى شاخصة ابصار الذین کفروا ) .


در این هنگام پرده‏هاى غرور و غفلت از برابر دیدگانشان کنار مى‏رود و فریادشان بلند مى‏شود اى واى بر ما ما از این صحنه در غفلت بودیم ( یا


تفسیر نمونه ج : 13ص :504


ویلنا قد کنا فى غفلة من هذا).


و چون نمى‏توانند با این عذر ، گناه خویش را بپوشانند و خود را تبرئه کنند با صراحت مى‏گویند : نه ، ما ظالم و ستمگر بودیم ! ( بل کنا ظالمین).


اصولا چگونه ممکن است با وجود اینهمه پیامبران الهى و کتب آسمانى و اینهمه حوادث تکان دهنده ، و همچنین درسهاى عبرتى که روزگار به آنها مى‏دهد در غفلت باشند ، آنچه از آنها سر زده تقصیر است و ظلم بر خویشتن و دیگران .


معنى چند لغت : حدب ( بر وزن ادب ) به معنى بلندیهائى است که میان پستیها قرار گرفته و گاهى به برآمدگى پشت انسان نیز حدب گفته مى‏شود.


ینسلون از ماده نسول ( بر وزن فضول ) به معنى خروج با سرعت است.


اینکه در مورد یاجوج و ماجوج مى‏گوید : آنها از هر بلندى به سرعت مى‏گذرند و خارج مى‏شوند اشاره به نفوذ فوق العاده آنها در کره زمین است.


شاخصه از ماده شخوص ( بر وزن خلوص ) در اصل به معنى خارج شدن از منزل ، یا خارج شدن از شهرى به شهر دیگر است ، و از آنجا که به هنگام تعجب و خیره شدن چشم گوئى مى‏خواهد چشم انسان بیرون بیاید به این حالت نیز ، شخوص گفته شده است ، این حالتى است که در محشر به گنه‏کاران دست مى‏دهد ، آنچنان خیره مى‏شوند که گوئى چشمهایشان مى‏خواهد از حدقه بیرون بیاید.



تفسیر نمونه ج : 13ص :505


إِنَّکمْ وَ مَا تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ حَصب جَهَنَّمَ أَنتُمْ لَهَا وَرِدُونَ‏(98) لَوْ کانَ هَؤُلاءِ ءَالِهَةً مَّا وَرَدُوهَاوَ کلٌّ فِیهَا خَلِدُونَ‏(99) لَهُمْ فِیهَا زَفِیرٌ وَ هُمْ فِیهَا لا یَسمَعُونَ‏(100) إِنَّ الَّذِینَ سبَقَت لَهُم مِّنَّا الْحُسنى أُولَئک عَنهَا مُبْعَدُونَ‏(101) لا یَسمَعُونَ حَسِیسهَاوَ هُمْ فى مَا اشتَهَت أَنفُسهُمْ خَلِدُونَ‏(102) لا یحْزُنُهُمُ الْفَزَعُ الأَکبرُ وَ تَتَلَقَّاهُمُ الْمَلَئکةُ هَذَا یَوْمُکُمُ الَّذِى کنتُمْ تُوعَدُونَ‏(103)


ترجمه:


98 -شما و آنچه غیر از خدا مى‏پرستید هیزم جهنم خواهید بود و همگى در آن وارد مى‏شوید.



تفسیر نمونه ج : 13ص :506


99 -اگر اینها خدایان بودند هرگز وارد آن نمى‏شدند ، و همه در آن جاودانه خواهند بود.


100 -آنها در آن ناله‏هاى دردناک دارند ، و چیزى نمى‏شنوند!


101 -(اما ) کسانى که وعده نیک از قبل به آنها داده‏ایم ( یعنى مؤمنان صالح ) از آن دور نگاهداشته مى‏شوند.


102 -آنها صداى آتش دوزخ را نمى‏شنوند و در آنچه دلشان بخواهد جاودانه متنعم هستند.


103 -وحشت بزرگ آنها را اندوهگین نمى‏کند ، و فرشتگان به استقبالشان مى‏روند ( و مى‏گویند ) این همان روزى است که به شما وعده داده مى‏شد.


تفسیر : هیزم جهنم!


در تعقیب آیات گذشته که از سرنوشت مشرکان ستمگر بحث مى‏کرد در این آیات روى سخن را به آنها کرده و آینده آنها و معبودهایشان را چنین ترسیم مى‏کند : شما و آنچه را غیر از خدا مى‏پرستید آتشگیره جهنمید ! ( انکم و ما تعبدون من دون الله حصب جهنم ) .


حصب در اصل به معنى پرتاب کردن است ، مخصوصا به قطعات هیزم که در تنور پرتاب مى‏کنند حصب گفته مى‏شود.


بعضى گفته‏اند حطب ( بر وزن سبب ) که به معنى هیزم مى‏باشد در لغات مختلف عرب ، تلفظهاى متفاوتى دارد ، بعضى از قبائل آن را حصب و بعضى دیگر خضب مى‏نامند و از آنجا که قرآن براى جمع بین قبائل و طوائف و دلها بوده ، گاه لغات مختلف آنها را به کار مى‏گیرد تا از این راه ، جمع قلوب شود ، از جمله همین کلمه حصب است که تلفظى است از قبائل اهل یمن در واژه حطب .


به هر حال آیه فوق به مشرکان مى‏گوید : آتشگیره جهنم و هیزمى که شعله‏هاى آن را تشکیل مى‏دهد خود شما و خدایان ساختگى شما است ، و همچون


تفسیر نمونه ج : 13ص :507


قطعه‏هاى هیزم بى‏ارزش یکى پس از دیگرى در جهنم پرتاب مى‏شوید ! سپس اضافه مى‏کند : شما وارد بر آن مى‏شوید ( انتم لها واردون).


این جمله یا به عنوان تاکید مطلب گذشته است ، و یا اشاره به نکته جدیدى است و آن اینکه اول بتها را در آتش مى‏افکنند ، سپس شما بر آنها وارد مى‏شوید ، گوئى خدایانتان با آتشى که از وجودشان برمى‏خیزد از شما پذیرائى مى‏کنند .


اگر سؤال شود که انداختن بتها در جهنم چه فلسفه‏اى دارد ، در پاسخ باید گفت : این خود یکنوع عذاب و مجازات است براى بت‏پرستان که ببینند در آتشى که از بتهایشان زبانه مى‏کشد مى‏سوزند ، از این گذشته تحقیرى است براى افکار آنها که به چنین موجودات بى‏ارزشى پناه مى‏بردند.


البته این در صورتى است که ما یعبدون به معنى معبودهاى بى‏جان و بتهاى سنگى و چوبى باشد ( همانگونه که از کلمه ما استفاده مى‏شود ، زیرا ما غالبا براى موجود غیر عاقل است ) ولى اگر مفهوم آن را عام بگیریم وشامل شیاطینى که معبود واقع شدند بشود نکته ورود این معبودها در جهنم کاملا واضح است چرا که خود شریک جرمند.


سپس به عنوان نتیجه‏گیرى کلى مى‏فرماید : اگر این بتها ، خدایانى بودند هرگز وارد آتش دوزخ نمى‏شدند ( لو کان هؤلاء آلهة ما وردوها).


ولى بدانید نه تنها وارد دوزخ مى‏شوند بلکه جاودانه در آن خواهند بود ( و کل فیها خالدون).



تفسیر نمونه ج : 13ص :508


و این جالب است که این بت‏پرستان جاودانه گرفتار خدایان خود باشند همان خدایانى که همیشه آنها را پرستش مى‏کردند و سپر بلاها مى‏شمردند و حل مشکلاتشان را از آنها مى‏خواستند ! براى توضیح بیشتر پیرامون وضع دردناک ، این عابدان گمراه ، در برابر آن معبودان بى‏ارزش مى‏گوید : آنها در دوزخ ، فریادها و ناله‏هاى دردناک دارند ( لهم فیها زفیر ) .


زفیر در اصل به معنى فریاد کشیدنى است که با بیرون فرستادن نفس توأم باشد ، و بعضى گفته‏اند فریاد نفرت‏انگیز الاغ در آغاز زفیر و در پایانش شهیق نامیده مى‏شود ، و به هر حال در اینجا اشاره به فریاد و ناله‏اى است که از غم و اندوه برمى‏خیزد.


این احتمال نیز وجود دارد که این زفیر و ناله غم‏انگیز تنها مربوط به عابدان نباشد بلکهشیاطینى که معبودشان بودند نیز در این امر با آنها شریکند.


جمله بعد ، یکى دیگر از مجازاتهاى دردناک آنها را بازگو مى‏کند و آن اینکه آنها در دوزخ چیزى نمى‏شنوند ( و هم فیها لا یسمعون).


این جمله ممکن است اشاره به این باشد که آنها سخنى که مایه سرور و خوشحالیشان باشد مطلقا نمى‏شنوند ، و تنها مستمع ناله‏هاى جانکاه دوزخیان ، و فریادهاى فرشتگان عذاب هستند.


بعضى گفته‏اند منظور این است که اینها را در تابوتهاى آتشین مى‏گذارند آنچنان که صداى هیچکس را مطلقا نمى‏شنوند گوئى تنها آنها در عذابند و این خود مایه مجازات بیشترى است چرا که اگر انسان ، گروهى را هم‏زندان خود ببیند مایه


تفسیر نمونه ج : 13ص :509


تسلى خاطر او است که البلیة اذا عمت طابت ( بلا چو عام بود دلکش است و مستحسن!).


آیه بعد حالات مؤمنان راستین و مردان و زنان با ایمان را بازگو مى‏کند تا در مقایسه با یکدیگر وضع هر دو مشخص‏تر شود.


نخست مى‏گوید : کسانى که به خاطر ایمان و اعمال صالحشان وعده نیک به آنها از قبل داده‏ایم از این آتش هولناک و وحشتناک دورند ( ان الذین سبقت لهم منا الحسنى اولئک عنها مبعدون).


اشاره به اینکه ما به تمام وعده‏هائى که به مؤمنان در این جهان داده‏ایم وفا خواهیم کرد که یکى از آنها دور شدن از آتش دوزخ است .


گرچه ظاهر این جمله این است که تمام مؤمنان راستین را شامل مى‏شود ولى بعضى احتمال داده‏اند که اشاره به معبودانى همچون حضرت مسیح (علیه‏السلام‏) و مریم است که بدون خواست آنها بوسیله گروهى عبادت شدند ، و از آنجا که آیات سابق مى‏گفت : شما و خدایانتان وارد دوزخ مى‏شوید ، و این تعبیر ممکن بود شامل امثال حضرت مسیح (علیه‏السلام‏) نیز شود ، قرآن بلافاصله این جمله را به صورت یک استثناء بیان مى‏کند که این گروه هرگز وارد دوزخ نخواهند شد .


بعضى از مفسران شان نزولى در مورد این آیه ذکر کرده‏اند که نشان مى‏دهد بعضى همین سؤال را از پیامبر اسلام (صلى‏الله‏علیه‏وآله‏وسلّم‏) کردند و آیه در پاسخ آنها نازل گردید.


ولى با این حال مانعى ندارد که آیه فوق هم پاسخى براى این سؤال باشد و هم یک حکم عمومى نسبت به همه مؤمنان راستین.


در آخرین آیات مورد بحث ، چهار نعمت بزرگ الهى را که شامل حال این گروه سعادتمند است برمى‏شمرد:


تفسیر نمونه ج : 13ص :510


نخست اینکه آنها صداى آتش را نمى‏شنوند ( لا یسمعون حسیسها).


حسیس چنانکه ارباب لغت گفته‏اند به معنى صداى محسوس است ، و به معنى خود حرکت یا صدائى که از حرکت برمى‏خیزد نیز آمده است ، آتش دوزخ که دائما در آتشگیره‏هایش مشغول پیشروى است ، داراى صداى مخصوصى است ، این صدا از دو جهت وحشتناک است ، از نظر اینکه صداى آتش است و از نظر اینکه صداى پیشروى است .


مؤمنان راستین چون از جهنم دورند هرگز این صداهاى وحشتناک به گوششان نمى‏خورد.


دیگر اینکه آنها در آنچه بخواهند و مایل باشند به طور جاودان متنعمند ( و هم فیما اشتهت انفسهم خالدون).


یعنى آنجا محدودیت این جهان را ندارد که انسان آرزوى بسیارى از نعمتها بکند و به آن دسترسى نداشته باشد ، هر نعمت مادى و معنوى که بخواهد بدون استثناء در دسترس او است ، آنهم نه یک روز و دو روز بلکه در یک عمر جاویدان ! سوم اینکه فزع اکبر آنها را غمگین نمى‏کند ( لا یحزنهم الفزع الاکبر ) .


فزع اکبر ( وحشت بزرگ ) را بعضى اشاره به وحشتهاى روز قیامت دانسته‏اند که از هر وحشتى بزرگتر است ، و بعضى اشاره به نفخه صور و دگرگونیهاى پایان این جهان و تزلزل عجیبى که در ارکان این عالم مى‏افتد آنچنان که در آیه 87 سوره نحل آمده است.


ولى از آنجا که وحشت روز رستاخیز مسلما از آن هم مهمتر است تفسیر اول صحیحتر به نظر مى‏رسد .


بالاخره آخرین لطف خدا در باره کسانى که در این آیات به آنها اشاره شده


تفسیر نمونه ج : 13ص :511


این است که فرشتگان رحمت به استقبال آنها مى‏شتابند و به آنها تبریک و شادباش مى‏گویند و بشارت مى‏دهند این همان روزى است که به شما وعده داده مى‏شد ( و تتلقاهم الملائکة هذا یومکم الذى کنتم توعدون).


در نهج البلاغه مى‏خوانیم امیر مؤمنان على (علیه‏السلام‏) فرمود : فبادروا باعمالکم تکونوا مع جیران الله فى داره ، رافق بهم رسله ، و ازارهم ملائکته ، و اکرم اسماعهم ان تسمع حسیسنار جهنم ابدا : به اعمال نیک مبادرت ورزید تا از همسایگان خدا در سراى او باشید ، در جائى که پیامبران را رفیق آنها قرار داده ، و فرشتگان را به زیارتشان مى‏فرستد ، خدا آنچنان این گروه را گرامى داشته که حتى گوشهایشان صداى آتش دوزخ را نمى‏شنود.



تفسیر نمونه ج : 13ص :512


یَوْمَ نَطوِى السمَاءَ کَطىّ‏ِ السجِلّ‏ِ لِلْکتُبِکَمَا بَدَأْنَا أَوَّلَ خَلْقٍ نُّعِیدُهُوَعْداً عَلَیْنَاإِنَّا کُنَّا فَعِلِینَ‏(104)


ترجمه:


104 -در آن روز که آسمان را همچون طومار درهم مى‏پیچیم ، ( سپس ) همانگونه که آفرینش را آغاز کردیم آنرا بازمى‏گردانیم ، این وعده‏اى است که ما داده‏ایم و قطعا آن را انجام خواهیم داد .


تفسیر : آن روز که آسمانها درهم پیچیده مى‏شود


در آخرین آیه بحث گذشته خواندیم مؤمنان راستین از فزع اکبر ( وحشت بزرگ ) غمگین نمى‏شوند آیه مورد بحث توصیفى از آن روز وحشت بزرگ است ، و در حقیقت علت عظمت این وحشت را مجسم مى‏سازد ، مى‏گوید : این امر ، روزى تحقق مى‏یابد که ما آسمان را درهم مى‏پیچیم همانگونه که طومار نامه‏ها درهم پیچیده مى‏شود ! ( یوم نطوى السماء کطى السجل للکتب).


در زمانهاى گذشته براى نوشتن نامه‏ها و همچنین کتابها ، از اوراق طومار مانند استفاده مى‏کردند ، این طومارها را قبل از نوشتن به هم مى‏پیچیدند و شخص کاتب تدریجا آن را از یک طرف مى‏گشود و مطالب مورد نظر را روى آن مى‏نوشت


تفسیر نمونه ج : 13ص :513


و بعد از پایان کتابت نیز آن را مى‏پیچیدند و کنار مى‏گذاشتند و لذا هم نامه‏ها و هم کتابهایشان شکل طومار داشت این طومار ، سجل نامیده مى‏شد که براى کتابت از آن استفاده شده بود.


در این آیه تشبیه لطیفى نسبت به درنوردیدن طومار عالم هستى در پایان دنیا شده است ، در حال حاضر این طومار گشوده شده و تمام نقوش و خطوط آن خوانده مى‏شود و هر یک در جائى قرار دارد ، اما هنگامى که فرمان رستاخیز فرا رسد ، این طومار عظیم با تمام خطوط و نقوشش ، در هم پیچیده خواهد شد .


البته پیچیدن جهان به معنى فنا و نابودى آن نیست چنانکه بعضى پنداشته‏اند بلکه به معنى درهم کوبیده شدن و جمع و جور شدن آن است ، و به تعبیر دیگر شکل جهان به هم مى‏خورد اما مواد آن نابود نمى‏شود ، این حقیقتى است که از تعبیرات مختلف در آیات معاد ( مخصوصا بازگشت انسان از استخوان پوسیده و از قبرها ) به خوبى مشاهده مى‏شود.


سپس اضافه مى‏کند همانگونه که ما در آغاز آن را ایجاد کردیم باز هم برمى‏گردانیم و این کار مشکل و سختى در برابر قدرت عظیم ما نیست ( کما بدأنا اول خلق نعیده ) .


در حقیقت این تعبیر شبیه تعبیرى است که در آیه 29 سوره اعراف آمده است کما بدأکم تعودون : همانگونه که شما را در آغاز ایجاد کرد باز مى‏گرداند.


و یا همانند : و هو الذى یبدء الخلق ثم یعیده و هو اهون علیه : او کسى است که آفرینش را ایجاد کرد سپس آن را بازمى‏گرداند و این بر او آسانتر است ( روم - 27).



تفسیر نمونه ج : 13ص :514


اما اینکه بعضى از مفسران احتمال داده‏اند کهمنظور از این بازگشت ، بازگشت به فناء و نیستى ، یا به هم پیچیدگى همچون آغاز آفرینش است ، بسیار بعید به نظر مى‏رسد.


و در پایان آیه مى‏فرماید : این وعده‏اى است که ما داده‏ایم و قطعا آن را انجام خواهیم داد ( وعدا علینا انا کنا فاعلین).


از بعضى روایات استفاده مى‏شود که منظور از بازگشت خلق به صورت اول آن است که انسانها بار دیگر پا برهنه و عریان - آن گونه که در آغاز آفرینش بودند - بازمى‏گردند ، ولى بدون شک منظور این نیست که مفهوم آیه منحصر در این معنى باشد ، بلکه این یکى از چهره‏هاى بازگشت آفرینش به صورت نخست است .



تفسیر نمونه ج : 13ص :515


وَ لَقَدْ کتَبْنَا فى الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الأَرْض یَرِثُهَا عِبَادِى الصلِحُونَ‏(105) إِنَّ فى هَذَا لَبَلَغاً لِّقَوْمٍ عَبِدِینَ‏(106)


ترجمه:


105 -ما در زبور بعد از ذکر ( تورات ) نوشتیم که بندگان صالح من وارث ( حکومت ) زمین خواهند شد.


106 -در این ابلاغ روشنى است براى جمعیت عبادت‏کنندگان.


تفسیر : حکومت زمین از آن صالحان خواهد بود


بعد از آنکه در آیات گذشته به قسمتى از پاداشهاى اخروى مؤمنان صالح اشاره شد در دو آیه مورد بحث به یکى از روشنترین پاداشهاى دنیوى آنها که حکومت روى زمین است با بیان شیوائى اشاره کرده مى‏گوید : در زبور بعد از ذکر چنین نوشتیم که سرانجام بندگان صالح من وارث ( حکومت ) زمین خواهند شد ( و لقد کتبنا فى الزبور من بعد الذکر ان الارض یرثها عبادى الصالحون ) .


ارض به مجموع کره زمین گفته مى‏شود و سراسر جهان را شامل مى‏گردد مگر اینکه قرینه خاصى در کار باشد ، گرچه بعضى احتمال داده‏اند که مراد وارث شدن سراسر زمین در قیامت است ، ولى ظاهر کلمه ارض هنگامى که بطور مطلق گفته مى‏شود ، زمین این جهان است.


واژه ارث همانگونهکه سابقا هم اشاره کرده‏ایم به معنى چیزى است که بدون معامله و دادوستد به کسى انتقال مى‏یابد ، و گاهى در قرآن کریم ارث


تفسیر نمونه ج : 13ص :516


به تسلط و پیروزى یک قوم صالح بر قوم ناصالح و در اختیار گرفتن مواهب و امکانات آنها گفته شده است ، چنانکه در آیه 137 سوره اعراف در باره بنى اسرائیل و پیروزیشان بر فرعونیان چنین مى‏خوانیم : و اورثنا القوم الذین کانوا یستضعفون مشارق الارض و مغاربها : ما شرق و غرب زمین را به ارث به آن قوم مستضعف دادیم گرچه زبور در اصل به معنى هر گونه کتاب و نوشته است ، هر چند در قرآن مجید در دو مورد از سه موردى که این کلمه به کار رفته ، اشاره به زبور داود است اما بعید به نظر نمى‏رسد که مورد سوم یعنى آیه مورد بحث نیز به همین معنى باشد .


زبور داود یا به تعبیرى که در کتب عهد قدیم آمده مزامیر داود عبارت است از مجموعه‏اى از مناجاتها و نیایشها و اندرزهاى داود پیامبر.


بعضى مفسران نیز احتمال داده‏اند که منظور از زبور در اینجا تمام کتب انبیاى پیشین است.


ولى بیشتر - با توجه به دلیلى که ذکر کردیم - به نظر مى‏رسد که زبور همان کتاب مزامیر داود باشد ، بخصوص اینکه در مزامیر موجود ، عباراتى وجود دارد که عینا مطابق با آیه مورد بحث است و بعدا به خواست خدا به آن اشاره خواهیم کرد .


ذکر در اصل به معنى یادآورى و یا چیزى که مایه تذکر و یادآورى است ، و در آیات قرآن به همین معنى به کار رفته ، گاهى نیز به کتاب آسمانى موسى یعنى تورات اطلاق شده ( مانند آیه 48 سوره انبیاء و لقد آتینا موسى و هارون الفرقان و ضیاء و ذکرا للمتقین).


و گاه این عنوان در مورد قرآن استعمال شده ، مانند آیه 27 سوره تکویر:


تفسیر نمونه ج : 13ص :517


ان هو الا ذکر للعالمین.


لذا بعضى گفته‏اند که منظور از ذکر در آیه مورد بحث قرآن است ، و زبور تمام کتب انبیاء پیشین ، و کلمه من بعد تقریبا معادل کلمه علاوه بر در فارسى خواهد بود و به این ترتیب معنى آیه چنین مى‏شود : ما علاوه بر قرآن در تمام کتب انبیاء پیشین نوشتیم که سرانجام سراسر روى زمین در اختیار بندگان صالح خدا قرار خواهد گرفت .


ولى با توجه به تعبیراتى که در آیه به کار رفته ، ظاهر این است که منظور از زبور ، کتاب داود ، و ذکر به معنى تورات است ، و با توجه به اینکه زبور بعد از تورات بوده ، تعبیر من بعد نیز حقیقى است ، و به این ترتیب معنى آیه چنین مى‏شود ، ما ، در زبور ، بعد از تورات ، چنین نوشتیم که این زمین را بندگان صالح ما به ارث خواهند برد .


در اینجا این سؤال پیش مى‏آید که چرا در میان کتب آسمانى ، تنها از این دو کتاب نام ، برده شده است ؟ این تعبیر ممکن است به خاطر آن باشد که : داود ، یکى از بزرگترین پیامبرانى بود که تشکیل حکومت حق و عدالت داد ، و بنى اسرائیل نیز مصداق روشن قوم مستضعفى بودند که بر ضد مستکبران قیام کردند و دستگاه آنها را بهم پیچیدند و وارث حکومت و سرزمین آنها شدند.


سؤال دیگرى که در اینجا باقى مى‏ماند این است که بندگان صالح خدا ( عبادى الصالحون ) کیانند ؟ با توجه به اضافه شدن بندگان به خدا ، مساله ایمان و توحید آنها روشن مى‏شود ، و با توجه به کلمه صالحون که معنى گسترده و وسیعى دارد ، همه شایستگیها به ذهن مى‏آید : شایستگى از نظر عمل و تقوا ، شایستگى از نظر علم


تفسیر نمونه ج : 13ص :518


و آگاهى ، شایستگى از نظر قدرت و قوت ، و شایستگى از نظر تدبیر و نظم و درک اجتماعى.


هنگامى بندگان با ایمان این شایستگیها را براى خود فراهم سازند ، خداوند نیز کمک و یارى مى‏کند تا آنها بینى مستکبران را به خاک بمالند ، دستهاى آلوده‏شان را از حکومت زمین کوتاه کنند ، و وارث میراثهاى آنها گردند.


بنا بر این تنها مستضعف بودن دلیل بر پیروزى بر دشمنان و حکومت روى زمین نخواهد بود ، بلکه از یکسو ایمان لازم است و از سوى دیگر کسب شایستگیها ، و مستضعفان جهان مادام که این دو اصل را زنده نکنند به حکومت روى زمین نخواهند رسید.


و لذا در آیه بعد به عنوان تاکید بیشتر مى‏گوید : در این سخن ابلاغ روشنى است براى گروهى که خدا را با اخلاص پرستش مى‏کنند ( ان فى هذا لبلاغا لقوم عابدین).


بعضى از مفسران هذا را اشاره به تمام وعد و وعیدهائى که در این سوره و یا در تمام قرآن آمده است دانسته‏اند که موضوع بحث ما نیز در این مفهوم کلى وارد است .


ولى ظاهر آیه این است که هذا اشاره به همان وعده‏اى است که در آیه قبل به بندگان صالح خود در مورد حکومت روى زمین داده شده است.


نکته‏ها:


1 -روایات پیرامون قیام مهدى (علیه‏السلام‏)


در بعضى از روایات صریحا این آیه تفسیر به یاران مهدى (علیه‏السلام‏) شده است : چنانکه در مجمع البیان ذیل همین آیه از امام باقر (علیه‏السلام‏) چنین مى‏خوانیم : هم


تفسیر نمونه ج : 13ص :519


اصحاب المهدى فى آخر الزمان : بندگان صالحى را که خداوند در این آیه به عنوان وارثان زمین یاد مى‏کند یاران مهدى (علیه‏السلام‏) در آخر الزمان هستند .


در تفسیر قمى نیز در ذیل این آیه چنین آمده است : ان الارض یرثها عبادى الصالحون ، قال القائم و اصحابه : منظور از اینکه زمین را بندگان صالح خدا به ارث مى‏برند مهدى قائم (علیه‏السلام‏) و یاران او هستند.


ناگفته پیدا است مفهوم این روایات ، انحصار نیست ، بلکه بیان یک مصداق عالى و آشکار است ، و بارها گفته‏ایم این تفسیرها هرگز عمومیت مفهوم آیه را محدود نمى‏سازد.


بنا بر این در هر زمان و در هر جا بندگان صالح خدا قیام کنند ، پیروز و موفق خواهند بود و سرانجام وارث زمین و حکومت آن خواهند شد .


علاوه بر روایات فوق که در خصوص تفسیر این آیه وارد شده روایات بسیار زیادى که بالغ به حد تواتر است از طرق شیعه و اهل تسنن در مورد مهدى (علیه‏السلام‏) از پیامبر گرامى اسلام (صلى‏الله‏علیه‏وآله‏وسلّم‏) و همچنین از ائمه اهلبیت (علیهم‏السلام‏) نقل شده که همه آنها دلالت بر این دارد سرانجام حکومت جهان به دست صالحان خواهد افتاد ، و مردى از خاندان پیامبر (صلى‏الله‏علیه‏وآله‏وسلّم‏) قیام مى‏کند و زمین را پر از عدل و داد مى‏سازد آنچنان که از ظلم و جور پر شده باشد.


از جمله این حدیث معروف است که در اکثر منابع اسلامى از پیامبر (صلى‏الله‏علیه‏وآله‏وسلّم‏) نقل شده : لو لم یبق من الدنیا الا یوم ، لطول الله ذلک الیوم ، حتى یبعث رجلا ( صالحا ) من اهلبیتى یملا الارض عدلا و قسطا کما ملئت ظلما و جورا : اگر از عمر جهان جز یک روز نماند ، خداوند آن روز را آنقدر طولانى مى‏کند تا مرد صالحى را از خاندان من برانگیزد که صفحه زمین را پر از عدل و داد کند همانگونه که از ظلم و جور پر شده است.


این حدیث با همین تعبیر یا مختصر تفاوتى در بسیارى از کتب شیعه و اهل


تفسیر نمونه ج : 13ص:520


سنت آمده است.


در ذیل آیه 33 سوره توبه گفتیم : که گروهى از بزرگان علماى اسلام ، از قدیم و جدید ، سنى و شیعه در کتابهاى خود تصریح کرده‏اند که احادیث در زمینه قیام مهدى (علیه‏السلام‏) در سر حد تواتر است و به هیچوجه قابل انکار نیست ، حتى کتابهائى بالخصوص در این مورد نوشته‏اند که شرح آن را مى‏توانید در جلد هفتم تفسیر نمونه ذیل آیه 33 توبه ( صفحه 374 به بعد ) مطالعه فرمائید.


2 -بشارت حکومت صالحان در مزامیر داود


جالب اینکه در کتاب مزامیر داود که امروز جزء کتب عهد قدیم است عین تعبیرى که در آیات فوق خواندیم یا مشابه آن در چند مورد دیده مى‏شود و نشان مى‏دهد با تمام تحریفاتى که در این کتب به عمل آمده این قسمت همچنان از دستبردها مصون مانده است .


1 -در مزمور 37 جمله 9 مى‏خوانیم : ... زیرا که شریران منقطع مى‏شوند ، و اما متوکلان به خداوند ، وارث زمین خواهند شد ، و حال اندک است که شریر نیست مى‏شود ، هر چند مکانش را استفسار نمائى ناپیدا خواهد شد!.


2 -و در جاى دیگر در همین مزمور ( جمله 11 ) مى‏خوانیم : اما متواضعانه وارث زمین شده از کثرت سلامتى متلذذ خواهند شد.


3 -و نیز در همان مزمور 37 جمله 27این موضوع به تعبیر دیگرى دیده مى‏شود : زیرا متبرکان خداوند وارث زمین خواهند شد ، اما ملعونان وى منقطع خواهند شد...).



تفسیر نمونه ج : 13ص :521


4 -در همین مزمور جمله 29 آمده است : صدیقان وارث زمین شده ، ابدا در آن ساکن خواهند بود.


5 -و در جمله 18 از همین مزمور آمده است : خداوند روزهاى صالحان را مى‏داند و میراث ایشان ابدى خواهد شد.


در اینجا بخوبى مشاهده مى‏کنیم همان عنوان صالحان که در قرآن آمده با همان تعبیر در مزامیر داود به چشم مى‏خورد ، علاوه بر این تعبیرات دیگرى مانند صدیقان ، متوکلان ، متبرکان ، و متواضعان که با آن قریب الافق است نیز در جمله‏هاى دیگر ذکر شده است .


این تعبیرات ، دلیل بر عمومیت حکومت صالحان است و کاملا با احادیث قیام مهدى (علیه‏السلام‏) تطبیق مى‏کند.


3 -حکومت صالحان یک قانون آفرینش است


گرچه براى آنها که غالبا شاهد و ناظر حکومت طاغیان ظالم و یاغیان قلدر بوده‏اند ، مشکل است این حقیقت را به آسانى پذیرا شوند که تمام این حکومتها بر خلاف نوامیس آفرینش و قوانین جهان خلقت است و آنچه با آن هماهنگ مى‏باشد همان حکومت صالحان با ایمان است.


ولى تحلیلهاى فلسفى به اینجا منتهى مى‏شود که این یک واقعیت است ، بنا بر این جمله ان الارض یرثها عبادى الصالحون پیش از آنکه یک وعده الهى باشد یک قانون تکوینى محسوب مى‏شود .


توضیح اینکه : جهان هستى تا آنجا که مى‏دانیم مجموعه‏اى از نظامها است


تفسیر نمونه ج : 13ص :522


وجود قوانین منظم و عمومى در سرتاسر این جهان دلیل بر یکپارچگى و بهم پیوستگى این نظام است.


مساله نظم و قانون و حساب در پهنه آفرینش یکى از اساسى‏ترین مسائل این عالم محسوب مى‏شود ، فى المثل اگر مى‏بینیم صدها دستگاه مغز الکترونیکى نیرومند دست‏بدست هم مى‏دهند تا با انجام محاسبات دقیق راه سفرهاى فضائى را براى مسافران فضا هموار سازند ، و محاسبات آنها درست از آب درمى‏آید و قائق ماه‏نشین در همان محل پیش‏بینى شده در کره ماه مى‏نشیند با اینکه کره ماه و زمین هر دو به سرعت در حرکتند ، باید توجه داشته باشیم که این جریان مدیون نظام دقیق منظومه شمسى و سیارات و اقمار آن است ، زیرا اگر حتى یکصدم ثانیه از سیر منظم خود منحرف مى‏شدند معلوم نبود مسافران فضا به کدام نقطه پرتاب خواهند شد .


از جهان بزرگ وارد عالم کوچک و کوچکتر و بسیار کوچک مى‏شویم ، در اینجا مخصوصا در عالم موجودات زنده نظممفهوم زنده‏ترى به خود مى‏گیرد و هرج و مرج در آن هیچ محلى ندارد ، مثلا بهم خوردن تنظیم یک سلول مغزى انسان کافى است که سازمان زندگى او را به گونه غم‏انگیزى به هم بریزد.


در اخبار جرائد آمده بود که یک جوان دانشجو بر اثر یک تکان شدید مغزى در یک حادثه رانندگى تقریبا تمام گذشته خود را فراموش کرده است ! در حالى که از جهات دیگر سالم است ، برادر و خواهر خود را نمى‏شناسد و از اینکه مادرش او را در آغوش مى‏فشارد و مى‏بوسد وحشت مى‏کند که این زن بیگانه با من چه کار دارد ؟ او را به زادگاهش مى‏برند ، به اطاقى که در آن بزرگ شده ، به کارهاى دستى و تابلوهاى نقاشى خودش مى‏نگرد ، ولى مى‏گوید : این نخستین بار است که چنین اطاق و تابلوى را مشاهده مى‏کند ! ! شاید فکر مى‏کند از کره دیگرى به این کره قدم گذارده است که همه چیز براى او تازگى دارد .



تفسیر نمونه ج : 13ص :523


شاید از میان چند میلیارد سلول مغز او ، تنها چند سلول ارتباطى که گذشته را با حال پیوند مى‏داده ، از کار افتاده است ، ولى همین بهم خوردن تنظیم جزئى چه اثر وحشتناکى به بار آورد ؟ ! آیا جامعه انسانى مى‏تواند با انتخاب لا نظام و هرج و مرج و ظلم و ستم و نابسامانى و ناهنجارى خود را از مسیر رودخانه عظیم جهان آفرینش که همه در آن با برنامه منظم پیش مى‏روند کنار بکشد ؟ ! آیا مشاهده وضع عمومى جهان ما را به این فکر نمى‏اندازد که بشریت نیز خواه ناخواه باید در برابر نظام عالم هستى سر فرود آرد و قوانین منظم و عادلانه‏اى را بپذیرد ، به مسیر اصلى بازگردد ، و همرنگ این نظام شود ؟ ! نظرى به ساختمان دستگاههاى گوناگون و پیچیده بدن هر انسان که مى‏افکنیم ! از قلب و مغز گرفته تا چشم و گوش و زبان و حتى یک پیاز مو ، مى‏بینیم همه آنها تابع قوانین و نظم و حسابى هستند ، با اینحال چگونه جامعه بشریت بدون پیروى از ضوابط و مقررات و نظام صحیح عادلانه مى‏تواند برقرار بماند ؟ ما خواهان بقاى بشریت هستیم و براى آن تلاش مى‏کنیم منتها هنوز سطح آگاهى اجتماع ما به آن حد نرسیده که بدانیم ادامه راه کنونى منتهى به فنا و نابودى ما مى‏شود ، ولى کم‏کم بر سر عقل مى‏آئیم و این درک و رشد فکرى براى ما حاصل مى‏گردد .


ما خواهان منافع خویشتن هستیم ، ولى هنوز نمى‏دانیم که ادامه وضع فعلى منافع ما را بر باد مى‏دهد ، اما تدریجا ارقام و آمار زنده و گویا را مثلا در مورد مسابقه تسلیحاتى در برابر چشممان مى‏گذاریم و مى‏بینیم چگونه نیمى از فعالترین نیروهاى فکرى و جسمانى جوامع جهان و نیمى از ثروتها و سرمایه‏هاى بزرگ در این راه به هدر مى‏رود نه تنها به هدر مى‏رود بلکه در مسیر نابود کردن نیم دوم به کار مى‏افتد !


تفسیر نمونه ج : 13ص :524


همزمان با افزایش سطح آگاهى ما به روشنى مى‏یابیم که باید به نظام عمومى عالم هستى بازگردیم و با آن همصدا شویم.


و همانطور که واقعا جزئى از این کل هستیم عملا هم باید چنین باشیم تا بتوانیم به اهداف خود در تمام زمینه‏ها برسیم.


نتیجه اینکه : نظام آفرینش دلیل روشنى بر پذیرش یک نظام صحیح اجتماعى در آینده ، در جهان انسانیت خواهد بود ، و این همان چیزى است که از آیه مورد بحث و احادیث مربوط به قیام مصلح بزرگ جهانى ( مهدى ارواحنا فداه ) استفاده مى‏شود .



تفسیر نمونه ج : 13ص :525


وَ مَا أَرْسلْنَک إِلا رَحْمَةً لِّلْعَلَمِینَ‏(107) قُلْ إِنَّمَا یُوحَى إِلىَّ أَنَّمَا إِلَهُکمْ إِلَهٌ وَحِدٌفَهَلْ أَنتُم مُّسلِمُونَ‏(108) فَإِن تَوَلَّوْا فَقُلْ ءَاذَنتُکمْ عَلى سوَاءٍوَ إِنْ أَدْرِى أَ قَرِیبٌ أَم بَعِیدٌ مَّا تُوعَدُونَ‏(109) إِنَّهُ یَعْلَمُ الْجَهْرَ مِنَ الْقَوْلِ وَ یَعْلَمُ مَا تَکتُمُونَ‏(110) وَ إِنْ أَدْرِى لَعَلَّهُ فِتْنَةٌ لَّکمْ وَ مَتَعٌ إِلى حِینٍ‏(111) قَلَ رَب احْکم بِالحَْقّ‏ِوَ رَبُّنَا الرَّحْمَنُ الْمُستَعَانُ عَلى مَا تَصِفُونَ‏(112)


ترجمه:


107 -ما تو را جز براى رحمت جهانیان نفرستادیم.


108 -بگو تنها چیزى که به من وحى مى‏شود این است که معبود شما خداى یگانه است ، آیا ( با اینحال ) تسلیم ( حق ) مى‏شوید ؟ ( و بتها را کنار مى‏گذارید ؟).


109 -اگر ( با اینهمه ) روى‏گردان شوند بگو من به همه شما یکسان ( از عذاب الهى ) اعلام خطر مى‏کنم ، و نمى‏دانم آیا وعده ( عذاب خدا ) به شما نزدیک است یا دور ؟ !


110 -او سخنان آشکار را مى‏داند و آنچه را کتمان مى‏کنید ( نیز ) مى‏داند ( و چیزى بر او مخفى نیست).



تفسیر نمونه ج : 13ص :526


111 -و من نمى‏دانم شاید این ماجرا آزمایشى براى شماست ، و بهره‏گیرى تا مدتى ( معین)


112 -(و پیامبر ) گفت : پروردگارا ! به حق داورى فرما ( و این طغیانگران را کیفر ده ) و از پروردگار رحمان در برابر نسبتهاى نارواى شما استمداد مى‏طلبم.


تفسیر:پیامبر رحمت براى جهانیان


از آنجا که آیات گذشته بشارت حکومت روى زمین را به بندگان صالح مى‏داد و چنین حکومتى مایه رحمت براى همه مردم جهان است در نخستین آیه مورد بحث به رحمت عامه وجود پیامبر (صلى‏الله‏علیه‏وآله‏وسلّم‏) اشاره کرده مى‏گوید : ما تو را جز براى رحمت جهانیان نفرستادیم ( و ما ارسلناک الا رحمة للعالمین ) .


عموم مردم دنیا اعم از مؤمن و کافر همه مرهون رحمت تو هستند ، چرا که نشر آئینى را به عهده گرفتى که سبب نجات همگان است ، حال اگر گروهى از آن استفاده کردند و گروهى نکردند این مربوط به خودشان است و تاثیرى بر عمومى بودن رحمت نمى‏گذارد.


این درست به آن مى‏ماند که بیمارستان مجهزى براى درمان همه دردها با پزشکان ماهر و انواع داروها تاسیس کنند ، و درهاى آنرا به روى همه مردم بدون تفاوت بگشایند ، آیا این وسیله رحمت براى همه افراد آن اجتماع نیست ؟ حال اگر بعضى از بیماران لجوج خودشان از قبول این فیض عام امتناع کنند تاثیرى در عمومى بودن آن نخواهد داشت .


و به تعبیر دیگر رحمت بودن وجود پیامبر براى همه جهانیان جنبه مقتضى و فاعلیت فاعل دارد و مسلما فعلیت نتیجه ، بستگى به قابلیت قابل نیز دارد.


تعبیر به عالمین ( جهانیان ) آنچنان مفهوم وسیعى دارد که تمام انسانها را در تمام اعصار و قرون شامل مى‏شود و لذا این آیه را اشاره‏اى بر خاتمیت پیامبر اسلام مى‏دانند ، چرا که وجودش براى همه انسانها آینده تا پایان جهان رحمت


تفسیر نمونه ج : 13ص :527


است و رهبر و پیشوا و مقتدا ، حتى این رحمت ، از یک نظر شامل فرشتگان هم مى‏شود : حدیث جالبى در اینجا نقل شده که این عمومیت را تایید مى‏کند حدیث این است هنگامى که این آیه نازل شد پیامبر از جبرئیل پرسید هل اصابک من هذه الرحمة شى‏ء آیا چیزى از این رحمت عائد تو شد ؟ جبرئیل در پاسخ عرض کرد نعم ، انى کنت اخشى عاقبة الامر ، فامنت بک ، لما اثنى الله على بقوله عند ذى العرش مکین : من از پایان کار خویش بیمناک بودم ، اما بخاطر آیه‏اى که در قرآن بر تو نازل شد از وضع خود مطمئن شدم آنجا که خداوند مرا با این جمله مدح کرده ذى قوة عند ذى العرش مکین : جبرئیل نزد خداوند خالق عرش بلند مقام و بلند مرتبه است به هر حال در دنیاى امروز که فساد و تباهى و ظلم و بیدادگرى از در و دیوار آن مى‏بارد ، آتش جنگها در هر سو شعله‏ور است ، و چنگال زورمندان بیدادگر حلقوم مستضعفان مظلوم را مى‏فشارد ، در دنیائى که جهل و فساد اخلاق و خیانت و ظلم و استبداد و تبعیض هزار گونه نابسامانى آفریده ، آرى در چنین جهانى مفهوم رحمة للعالمین بودن پیامبر از هر زمانى آشکارتر است ، چه رحمتى از این بالاتر که برنامه‏اى آورده که عمل به آن نقطه پایانى است بر همه این ناکامیها و بدبختیها و سیه‏روزیها ، آرى او و دستوراتش ، برنامه و اخلاقش همه رحمت است رحمتى براى همگان و تداوم این رحمت سرانجامش حکومت صالحان با ایمان بر تمام معموره زمین خواهد بود .


و از آنجا که مهمترین مظهر رحمت و محکمترین پایه و اساس آن مساله توحید و جلوه‏هاى آن است در آیه بعد چنین مى‏گوید : به آنها بگو تنها چیزى که بر


تفسیر نمونه ج : 13ص :528


من وحى مى‏شود این است که معبود شما معبود واحدى است ( قل انما یوحى الى انما الهکم اله واحد ) .


آیا شما حاضر هستید در برابر همین اصل اساسى توحید تسلیم شوید و بتها را کنار بگذارید ؟ ! ( فهل انتم مسلمون).


در واقع در این آیه سه نکته بنیادى مطرح شده است ، نخست اینکه پایه اصلى رحمت توحید است و به راستى هر چه بیشتر بیندیشیم وجود این رابطه نیرومند روشنتر مى‏شود ، توحید در اعتقاد ، در عمل ، توحید در کلمه ، توحید صفوف ، و توحید در قانون و در همه چیز.


نکته دیگر اینکه به مقتضاى کلمه انما که دلیل بر حصر است تمامدعوت پیامبران اسلام ص در اصل توحید خلاصه مى‏شود مطالعات دقیق نیز نشان مى‏دهد که اصول و حتى فروع و احکام نیز در پایان به اصل توحید بازمى‏گردد ، و به همین دلیل همانگونه که سابقا هم گفته‏ایم توحید تنها یک اصل از اصول دین نیست ، بلکه همچون رشته محکمى است که دانه‏هاى یک تسبیح را بهم پیوند مى‏دهد و یا صحیحتر روحى است که در کالبد دین دمیده شده.


و آخرین نکته اینکه مشکل اصلى تمام جوامع و ملل ، آلودگى به شرک در اشکال مختلف است ، زیرا جمله فهل انتم مسلمون ( آیا تسلیم در برابر این اصل مى‏شوید ) مى‏رساند که مشکل اصلى بیرون آمدن از شرک و مظاهر آن و بالا زدن آستین براى شکستن بتها است ، نه فقط بتهاى سنگى و چوبى ، که بتها از هر نوع مخصوصا طاغوتهاى انسانى ! آیه بعد مى‏گوید اگر با اینهمه به دعوت و پیام ما توجه نکردند اگر روى برتابند ، به آنها بگو من به همه شما بطور یکسان از عذاب الهى اعلام خطر مى‏کنم ( فان تولوا فقل آذنتکم على سواء ) .



تفسیر نمونه ج : 13ص :529


آذنت از ماده ایذان به معنى اعلام کردن توأم با تهدید است ، و گاه به معنى اعلان جنگ نیز آمده اما از آنجا که این سوره در مکه نازل شده ، و در آنجا نه زمینه جهاد بود ، و نه حکم جهاد نازل شده بود ، بسیار بعید به نظر مى‏رسد که این جمله در اینجا به معنى اعلان جنگ باشد ، بلکه ظاهر این است که پیامبر با این سخن مى‏خواهد اعلام نفرت و جدائى از آنها کند و نشان دهد که از آنان به کلى دست شسته است .


تعبیر على سواء یا اشاره به این است که من نسبت به مجازات الهى به همه شما بطور یکسان اعلام خطر مى‏کنم ، مبادا چنین تصور کنند که اهل مکه یا قریش با دیگران تفاوت دارند و در پیشگاه خدا براى آنها مزیت و برترى است و یا اشاره به این است که من ندایم را به گوش همه شما بدون استثناء رساندم.


سپس این تهدید را به صورت آشکارترى بیان مى‏کند و مى‏گوید : من نمى‏دانم آیا وعده عذاب که به شما داده شده است نزدیک است یا دور ؟ ! ( و ان ادرى ا قریب ام بعید ما توعدون).


فکر نکنید این وعده دور است ، شاید هم نزدیک و بسیار هم نزدیک باشد.


این عذاب و مجازاتى که در اینجا به آن تهدید شده‏اند ممکن است عذاب قیامت و یا مجازات دنیا و یا هر دو باشد ، در صورت اول علم آن مخصوص خدا است و هیچکس به درستى از تاریخ وقوع رستاخیز آگاه نیست حتى پیامبران خدا ، و در صورت دوم و سوم ممکن است اشاره به جزئیات و زمان آن باشد که من از جزئیات آن آگاه نیستم ، چرا که علم پیامبر (صلى‏الله‏علیه‏وآله‏وسلّم‏) نسبت به اینگونه حوادث همیشه جنبه فعلى ندارد بلکه گاه جنبه ارادى دارد یعنى تا اراده نکند نمى‏دانند .



تفسیر نمونه ج : 13ص :530


این تصور را نیز به مغز خود راه مدهید که اگر تاخیرى در مجازات شما شود به خاطر این است که خدا از اعمال و سخنان شما آگاه نیست ، نه ، او همه را مى‏داند او هم سخنان آشکارتان را و هم آنچه را کتمان مى‏کنید مى‏داند ( انه یعلم الجهر من القول و یعلم ما تکتمون).


اصولا پنهان و آشکار براى شما که علمتان محدود است مفهوم دارد ، اما براى آن کس که علمش بى‏پایان است غیب و شهود یکى است و سر و علن در آنجا یکسان مى‏باشد .


و نیز اگر مى‏بینید مجازات الهى فورا دامن شما را نمى‏گیرد بواسطه آن نیست که او از کار شما آگاه نباشد من چه مى‏دانم شاید این آزمونى براى شما باشد ( و ان ادرى لعله فتنة لکم).


و مى‏خواهد شما را تا مدتى از لذائذ این جهان بهره‏مند سازد سپس با شدت هر چه تمامتر شما را بگیرد و مجازات کند ( و متاع الى حین).


در واقع براى تاخیر مجازات الهى در اینجا دو فلسفه بیان شده است : نخست مساله امتحان و آزمایش است ، خدا هرگز در عذاب عجله نمى‏کند ، تا خلق را آزمایش کافى کند و اتمام حجت نماید.


دوم اینکه افرادى هستند که آزمایش آنها تمام شده و کلمه مجازاتشان قطعى گردیده است ، اما براى اینکه سخت کیفر ببینند نعمت را بر آنها گسترده مى‏سازد تا کاملا غرق نعمت شوند ، و درست در همان حال که سخت در لذائذ غوطه‏ورند تازیانه عذاب را بر آنها مى‏کوبد تا دردناکتر باشد ، و رنج محرومان و ستمدیدگان را بخوبى احساس کنند.


آخرین آیه مورد بحث که آخرین آیه سوره انبیاء است همچون نخستین


تفسیر نمونه ج : 13ص :531


آیه این سوره سخن ازغفلت مردم بیخبر مى‏گوید ، و به عنوان نقل قول از پیامبر (صلى‏الله‏علیه‏وآله‏وسلّم‏) در یک عبارت نفرین مانند ناراحتى او را از اینهمه غرور و غفلت منعکس مى‏کند و مى‏گوید : پیامبر بعد از مشاهده اینهمه اعراض و رویگردانى عرض کرد پروردگار من ! به حق داورى فرما ، و این گروه طغیانگر را طبق قانون عدالتت کیفر ده ! ( قال رب احکم بالحق).


در دومین جمله روى سخن را به مخالفان کرده و مى‏گوید : پروردگار همه ما خداوند رحمان است ، و ما از پیشگاه مقدسش در برابر نسبتهاى ناروائى که شما به او مى‏دهید استمداد مى‏طلبیم ( و ربنا الرحمن المستعان على ما تصفون ) .


در حقیقت با کلمه ربنا آنها را به این واقعیت توجه مى‏دهد که ما همه مربوب و مخلوقیم و او خالق و پروردگار همه ما است.


تعبیر به الرحمن که اشاره به رحمت عامه پروردگار است به آنها گوشزد مى‏کند که سر تا پاى وجود شما را رحمت الهى فرا گرفته چرا لحظه‏اى در آفریننده اینهمه نعمت و رحمت نمى‏اندیشید ؟ و تعبیر المستعان على ما تصفون به آنها اخطار مى‏کند که گمان نکنید ما در برابر انبوه جمعیت شما تنها هستیم ، و تصور نکنید اینهمه تهمت و دروغ و نسبتهاى نارواى شما چه در مورد ذات پاک خدا ، وچه در برابر ما ، بدون پاسخ خواهد ماند ، نه ، هرگز که تکیه‏گاه همه ما او است ، و او قادر است از بندگان مؤمن خود در برابر هر گونه دروغ و تهمت دفاع کند.


پایان سوره انبیاء


تفسیر نمونه ج : 13ص :532


پروردگارا ! همانگونه که پیامبر گرامیت و یاران اندکش را در برابر انبوه دشمنان تنها نگذاشتى ما را نیز در برابر دشمنانى که در شرق و غرب تصمیم به نابودى ما گرفته‏اند تنها مگذار!.


خداوندا ! تو در این سوره پربرکت مخصوصا رحمت ویژه‏ات را نسبت به پیامبران در مواقع سخت و بحرانى و در برابر طوفانهاى زندگى بازگو کردى بار الها ! ما نیز در این عصر و زمان گرفتار همان طوفانها هستیم و انتظار همان رحمت و فرج مخصوص را داریم آمین یا رب العالمین .